چکیده:
هر چند تا روزگار صفوی،اطلاعاتی از شرایط اجتماعی و نحوهء معیشت زرتشتیان یزد در دست نیست،اسناد موجود مبین حضور ایشان در منطقه و مهاجرت زرتشتیان نواحی شمالی وشمال شرقی ایران به آن شهر طی هجوم تیمور است. با ترقی یزد به مهمترین مرکز زرتشتیان ایران عصر صفوی،نه تنها بابی در گسترش روابط پارسیان هند با ایشان گشوده شد،بلکه مسائل و مصائب آنها نمودی از شرایط اجتماعی این اقلیت در ایران شد. بر این مبناء،در این پژوهش سعی شده است تا با رویکردی دوسویه دربارهء مسائل و مصائب این اقلیت در یزد از تأسیس سلسلهء صفوی تا پایان پادشاهی عباس اول بحث شود: از یک سو،نگاه فقهای شیعی و نحوهء عملکرد شاهان صفوی در قبال اقلیتها؛و از دیگر سو؛نفرات جمعیتی،مناطق سکونت ایشان،روابط با پارسیان هند و مسائل و مشکلات آنها در این دوران.
خلاصه ماشینی:
"بدینشان،هر چند که برمبنای اطلاعات موجود اسکان قابل توجه این اقلیت در مناطق یاد شده را میتوان تأیید کرد،دربارهء سابقهء حضور زرتشتیان در یزد تا روزگار تیموریان،قضاوت به دلایلی مشکل مینماید؛چرا که از یک سو در منابع بازمانده،سخنی از یزد در ردیف کانونهای تجمع زرتشتیگری ایران به میان نیامده و از دیگر سو تاروزگار صفویه گذشته از روایات پراکندهء زرتشتی،اخباری جامع از ایشان در منابع گزارش نشده است و در همین مقدار اندک،نیز نمیتوان به نحوهء ارتباط مسلمانان با آنها پی برد (افشار،4731:ج 2،ص 328) با این حال،گزارش سفرنامه نویسان و جغرافیا نگاران اسلامی دربارهء وجود مکانهایی چون قلعهء مجوس در یزد(اصطخری،8631:79؛حدود العالم،2631:631)،و نیز وجود روایاتی نزد زرتشتیان مبنی بر قدمت باستانی پیرانگاههای آنان،میتواند معرف اگرنه هجرت زرتشتیان سایر مناطق به آن،که حد اقل بقای زرتشتیان بومی باشد.
(مستوفی بافقی،8531:602،622 و 857) -گرچه شاه عباس اهمیتی مساوی با ارامنه برای زرتشتیان قائل نشد و افرادی مسلمان را به عنوان داروغهء آنها تعیین کرد این اقدام در حد خود هم نشان از تشخص اجتماعی این اقلیت داشت و هم معرف جایگاه یزد در مقام مرکز تجمع زرتشتیان ایران بود.
بههرحال،در یک جمعبندی کلی میتوان گفت که اگر شاه عباس نه به قصد برآوردن خواست اکبر شاه،که چون کوچ اجباری زرتشتیان یزد به اصفهان در راستای منافع و یا حتی به دلیل سوءظن به اطرافیان به چنین اقداماتی دست زده است، در کل نمیتوان نادیده گذاشت که اولا به واسطهء تمرکز مبانی قدرت در شخص شاه، طرف اعمال فشار وایذا بر زرتشتیان صرفا سلطان بود و متن جامعه و یا دیدگاههای پشت صحنهء قدرت،توانایی قدرت نمایی نداشتند،ثانیا این اقدامات مقطعی بود و در مجموع زرتشتیان یزد بهسان سایر اقلیتهای دینی-در این دوران و در قیاس با سایر مقاطع عصر صفوی-از حیث اجتماعی و فرهنگی وضعیت به مراتب بهتری داشتند."