چکیده:
هدف جامعه و نظام اسلامی،تعالی معنوی و مادی آحاد امت اسلامی است.در چنین نظامی،تعالی انسان و نه بهره بردن هرچه بیشتر تمتعات حیوانی اصالت خواهد داشت.برای فراهم آوردن چنین شرایطی لازم است نظامهای فرهنگی،اقتصادی،سیاسی و اجتماعی کشور برمبنای ارزش های اسلامی، پایهریزی و سازماندهی شوند تا نهتنها عوارض نامطلوبی را بر فرهنگ جامعه نگذارند،بلکه خود تعمیقگر ارزشهای اسلامی باشند.این رویکرد فعالانه در مقابل رویکردی انفعالی قرار میگیرد که در آن نظامهای اجتماعی،اقتصادی و سیاسی،فارغ از چشمانداز فرهنگی مطلوب پایهریزی شده آنگاه عوارض و آثار این نظامها بر فرهنگ ارزیابی میگردد و در جهت کاهش عوارض منفی تلاش میشود.در این مقاله پارادایم تعالی(با محوریت فرهنگ)بهعنوان جایگزینی برای پارادایم توسعه(با محوریت اقتصاد)تبین شده و مهندسی فرهنگی در سطوح مختلف بهعنوان چارچوب برنامهریزی کلان این نظام تعالیبخش موردبحث قرار میگیرد.
خلاصه ماشینی:
"در این مقاله پارادایم تعالی(با محوریت فرهنگ)بهعنوان جایگزینی برای پارادایم توسعه(با محوریت اقتصاد)تبین شده و مهندسی فرهنگی در سطوح مختلف بهعنوان چارچوب برنامهریزی کلان این نظام تعالیبخش موردبحث قرار میگیرد.
وظیفه اصلی حکومت اسلامی تزکیه و تعلیم اجتماع است اما چون فقر و فقدان عدالت اجتماعی مانعی عظیم در برابر این هدف است،به از بین بردن آن میپردازد و بهطور موازی در جهت تکامل و تعالی معنوی جامعه برنامهریزی میکند.
(رشاد،1385) برای تعالی بایستی فرهنگ جامعه فرهنگی متعالی و تعالیدهنده گردد،تا در بستر آن سایر نظامهای اقتصادی،اجتماعی و سیاسی به نحوی طراحی و سازماندهی شوند که با تعامل آنها کلیه نیازهای مادی و معنوی بشری به میزان لازم و متعادل پاسخ داده شود،(ناظمی، 1387)تا جامعهای بالنده و متعالی،که هدف غایی آن تقرب بیشتر به خداوند و ابتهاج به آن است،شکل گیرد.
مهندسی فرهنگی نظام آموزشی(تعلیم و تعلم) در سراسر دنیا نظام تعلیم و تربیت فعلی تقلیدی از مغرب زمین است و هیچکس کوچکترین تردیدی به خود راه نمیدهد که این سیستم آموزشی بر محور تکامل و تعالی روحی و اخلاقی انسان پایهریزی نشده باشد.
مهندسی فرهنگی نظامهای چهارگانه فوق بدین معنا است که: نخست مجموعهء دستگاههای هریک از نظامها شناسایی و احصاء شده و کارکردها و ساختارهای آنها مورد مهندسی مجدد قرار گیرد و تعامل و ارتباط آنها با یکدیگر بهگونهای مؤثر برقرار شود.
همانگونه که در مهندسی فرهنگی سازمان سیستم فرهنگ و ارزشها سیستم محوری و مرکزی قرار میگیرد،در مهندسی نظامهای چهارگانه نیز که مجموعهای از ساختارهای متنوع و فراوان هستند باید یکی از ساختارها بهعنوان ساختار محوری و مرکزی در نظر گرفته شود و بقیه بر محور آن مهندسی شوند."