چکیده:
فهم روششناسی، منوط به فهم ماهیتشناسانه و معرفتشناسانه متعلق آن است. در بحث حاضر، فلسفه سیاسی به عنوان متعلق روششناسی، در جستوجوی کشف حقایق امور سیاسی است؛ همانگونه که فلسفه براساس سرچشمة اصلی آن به دنبال کشف حقایق امور است. شهود، عالیترین روش کشف حقایق امور است و عقل براساس مراتب تشکیکی، در مرتبه طولی بعدی قرار دارد، فهم این امر موجب میگردد فلسفه سیاسی در مقام تمایزشناسی، هم به لحاظ مفهومشناسی و هم از منظر روششناسی با ترکیبهایی همچون فلسفه علم، علم سیاسی، نظریه سیاسی، فلسفه سیاست، ایدئولوژی سیاسی و دیگر موارد مشابه متمایز گردد
خلاصه ماشینی:
"208 اینها محورهای مباحثی است که فیلسوف سیاسی با آن مواجه است، در حالی که نظریه سیاسی هدفش عمدتا توصیف و تبیین است، یعنی یا در مرحله ابتدایی توصیف قرار دارد و یا میتواند از آن عبور کند و به تبیین و بیان رابطة علی و معلولی هم بپردازد، بگوید هرگاه «الف» تحقق پیدا کند، «ب» هم متحقق میشود، اما اینکه اگر «ب» متحقق شود، خوب است یا خوب نیست، دیگر از عهده نظریه سیاسی خارج است و نمیتواند ارزشگذاری کند، مثلا، بیان میکند که اگر عوامل این چنینی وجود داشته باشد انقلاب رخ میدهد، اما آیا تحقق انقلاب مذکور مطلوب است یا خیر، نمیتواند پاسخ دهد؛ زیرا ابزار پاسخگویی به این پرسشها را ندارد.
اگر میان نظریه سیاسی و فلسفه سیاسی تفاوت مفهومی وجود دارد، پرسش مهم این است که آیا روششناسی نظریه سیاسی با روششناسی فلسفه سیاسی یکی است؟ در کتاب فلسفه سیاسی نوشته دادلی نولز بحثی در خصوص تمایز میان روششناسی فلسفة سیاسی و روششناسی نظریة سیاسی مطرح میشود که هر چند به لحاظ عنوان بسیار مهم و جالب است، اما به لحاظ محتوا خیلی مستوفا نیست؛ چرا که نویسنده در پایان نتوانسته است نگاهی منسجم و منظمی از تمایز میان این دو ارائه دهد.
Methodology Method of Research Iain McLean and Alistair McMillan, Oxford Concise Dictionary of Politics; Oxford, Second Edition, 2003, p."