چکیده:
با نگاهی به نماهای شهری تهران میتوان دریافت که وجود تنوع و ناهمگونی در نماهای شهری در انواع رویکردهای سبکی معماری،نوعی بیهویتی در مولفههای فرهنگی و اجتماعی معماری و گونهای عدم یکپارچگی و پیوستگی در مفاهیم مرتبط با معماری در حوزه نماهای شهری (خوانایی،نمایانی،ادراک ذهنی،تداوم و زیباییشناسی بصری)را بوجود آورده است.از آنجا که پرداختن به ساختار معماری معاصر برای بازخوانی هویت شهری،نیازمند"اندیشهای انتقادی"بر مفاهیم و مولفههای تاثیرگذار بر شکلگیری عناصر معماری و خاصه نماهای شهری است،پس لازم به نظر میرسد با شناخت زوایای پنهان آثار معماری،آن هم در رویکرد نقد مشخص،امکانی را برای بازخوانی هویت بصری در نماهای شهری در انطباق با مولفههای هویت بخش معماری،فراهم کرد.در عین حال باید اشاره کرد که در جریان این رویکرد انتقادی است که ارتباطی بین اثر معماری بعنوان مدلول و طراح معمار به مثابه دال میتواند گونهای از تحلیل و استنتاج هنری را بوجود آورد که نمیتوان نقش منتقد را در رویه ارزیابی نادیده گرفت، چنانچه ناخواسته دیدگاه و انگارههای فردی نیز د بازخوانی این مفهوم تاثیرگذار میشود.از سویی دیگر دستورزبان متفاوت در نقد معماری و خاصه معماری شهری معاصر که سرشار از متغیرهای درونی و متاثرهای بیرونی و تناقضات برهمکنش آنها است،ایجاب میکند تا پیش از ورود به ساحت نقد یا تحلیل و ارزیابی انتقادی،نحوه و نوع نگرش به اثر معماری تعیین شود،حال آنکه این گفتار تنها به بررسی نماهای موجود شهر تهران فارغ از سبکهای معاصر میپردازد.بر این اساس در این تحقیق در رویکرد توصیفی-تحلیلی و در روش تحقیق تحلیل محتوایی و کالبدی و از طریق ابزار گردآوری اطلاعات (کتابخانهای،اسنادی و تحقیق میدانی)تلاش میشود تا با شناسایی،ارزیابی و سنجش وضع موجود نماهای شهری تهران،امکان ارائه راهکارهای اجرایی و راهبردی و برنامههای اقدام مربوط،فراهم شود.
خلاصه ماشینی:
"در عین حال باید اشاره کرد که در جریان این رویکرد انتقادی است که فراشد ارتباطی بین اثر معماری بعنوان مدلول و طراح معمار به مثابه دال میتواند گونهای از تحلیل و استنتاج هنری را بوجود آورد1و بر این اساس است که نمیتوان نقش منتقد را در رویه ارزیابی نادیده گرفت،چنانچه ناخواسته دیدگاه و انگارههای فردی نیز در تقسیمبندی آثار معماری تاثیرگذار میشود.
از سویی دیگر دستورزبان متفاوت در نقد معماری و خاصه معماری معاصر که سرشار از متغیرهای درونی و متاثرهای بیرونی و تناقضات برهمکنش آنهاست،میطلبد تا پیش از ورود به ساحت نقد یا تحلیل و ارزیابی انتقادی،نحوه و نوع نگرش به اثر معماری تعیین شود که این امر در معماری معاصر ایران به دلیل گوناگونی سبکی یا نحلههای فکری یا خوانشهای ایرانی از جریان معاصر مانند مدرنیسم2 یا پستمدرنیسم3و"دیکانستراکشن"4بررسی احتمالی را (1)-برای اطلاعات بیشتر نگاه کنید به: مهدوینژاد(1384)"آموزش نقد معماری"،نشریه علمی پژوهشی هنرهای زیبا،شماره 23،صص 75.
3-تلاش برای منطقسازی این جریان با هویت ایرانی-که در حال کمرنگ شدن،خاصه در عرصه زمانی آن دوران مینمود-نخستین انگارههای معماران را برای دستیابی به نوعی قرائت جدید از معماری که در انطباق با ساختارهای ماهوی و یا سنتی معماری ایران باشد و بتواند وانمودههای تاریخی و هویتی ایرانی را با نمونههای وارداتی ترکیب کند بوجود آورد،چنانچه در همین دوران میتوان به کارهای مهندس فروغی،سیحون و آندره بلوک اشاره کرد که در برخی آثار آنها نمونههایی از نوعی خوانش ایرانی معماری مدرن، دیده میشود."