خلاصه ماشینی:
"به منظور زمینهسازی برای تأویل، رمزپردازی مورد نیاز در اینجا،سه مطلب را باید بررسی کرد:1)تأویل خود خواجه از چه جهاتی میتواند برای ما مفید و از چه جهاتی میتواند گمراهکننده باشد؟2)صورتهای سلامان و ابسال،را برای درک همهء معنایشان، با کدام خانواده یا مجموعه از رمزهای میتوان مرتبط ساخت؟3)تفسیر حکایت سلامان و ابسال را در ارتباط با فصلی از اشارات که به شرح و بیان تجارب عارفان میپردازد[یعنی همان نمط نهم دربارهء«مقامات العارفین»]، چگونه باید فهم کرد؟باید توجه داشت که ابسال دقیقا اسم خاص یا«تمثیلی»1عارف است.
بدینسان سلامان و ابسال صورتهای شخصی وجود دوگانه نفس، دو قوهء عقلی یا دو«فرشتهء زمینی»نفساند که خود رمز دو فرشته محافظ نفس محسوب میشوند یعنی فرشتهای که به آسمان صعود میکند و فرشتهای که به زمین فرود میآید (مقایسه کنید با:تمثیل حی ابن یقظان،فصل 21).
بدینسان پرومتیوس و اپیمتیوس دو وجه یک انسان واحداند؛زیرا پرومتیوس به دلیل تقصیری که اپیمتیوس در حق او رواداشته است،گاهی صورت نوس را به نمایش میگذارد،گاهی صورت نفس را و گاهی هم صورت جسم را پوس و آدم، پرومتیوس و اپیمتیوس-میان این دو صورت همان قطببندی میان سلامان و ابسال مشهود است و بنابراین همان حکایتپذیری بالقوه [در اینجا هم وجود دارد]،حال آنکه همسر سلامان میتواند معادل سینایی برای پاندورا -حواء (Pandora-eva) باشد.
به عبارت دیگر،چیزی که باید از طریق تأمل در تمثیل سلامان و ابسال درک کرد،همان شرح حال نفس عرفانی،مخاطرهء نفس عرفانی از زبان خود آن است و نه نوعی«مجازپردازی» کلیشهای دربارهء اتحاد نفس و بدن بدون هیچ ارتباطی با سیاق بحث در عرفان مرگ ابسال، یک مرگ عرفانی است:این مرگ برخلاف تفسیری که خواجه طوسی عجولانه از آن ارائه کرده است،نه مرگ طبیعی و نه افول فیزیولوژیکی قوای عقلی."