خلاصه ماشینی:
"دلیلی که طرفداران این عقدیه برای اثبات ادعای خود اقامه میکنند این است که اولا هرودوت شخصا در چند جای کتاب خود به نویسندگان قدیمتر از خود اشاره میکند و ثانیا بعضی مطالبی را که او نوشته است،عدها نویسندگان یکی دو قرن بعد،عینا از قول هکاته نقل کردهاند و این خود میرساند که هرودوت پس از هکاته میزیسته و آن مطالب را از هکاته تقلید کرده و سپس کتاب را سوزانده است در صحت این ادعا تردید بسیار است چه اگر واقعا هرودوت آثار هکاته را از بین برده باشد،چگون آن آثار به دست مؤلفان قرون بعد رسیده است؟آنچه روش تاریخنویسی مورخان قبل از هرودوت بوده این است که به جای تاریخنویسی به افسانهنویسی درباره اشخاص توجه داشتند و داستاننویسی و حکایتگوئی و افسانه سرایی اساس و پایه کار آنها بود.
به نظر میرسد بعد از مدتی متوجه اشتباه کار این نویسندگان میشود و گاهی از روی تحقیر آنها را«یونی»«یونانی»میخواند و خود را (به تصویر صفحه مراجعه شود) منابع تاریخی از آن حکایت دارند که تحولات ساموس و سقوط لیگدامیس،هرودوت را تحت تأثیر قرار داد و به فعالیتهای سیاسی و آزادی-خواهی و به موازات آن به شناخت تاریخ ایرانیان و جامعه ایرانی علاقمند شد از اهالی آسیای صغیر میداند.
او به غیر از کوروش و داریوش همه شاهان هخامنشی را سبکسر و دیکتاتور خوانده است و درمورد مسائل جنگی بیشتر از یونانیها طرفداری کرده است و میگوید که جنگ ایران و یونان در حقیقت جنگ بین دیکتاتوری آسیایی و دموکراسی یونانی بوده است و چنانچه ایرانیها پیروز شوند،دیکتاتوری آسیایی بر تمدن هلنی غلبه خواهد کرد اما دموکراسی ادعایی انگشت شمار مسلط بر تمام بقیه ساکنان شهر اصولا بردگان را «مردم»و«آدم»نمیدانستهاند که برای آنان آزادی قائل باشند15."