خلاصه ماشینی:
"در جایی دیگر این استدلال را مطرح ساختهام(هوور،1997)که پژوهشهای دینی و رسانهای در واقع در یکدیگر درمیآمیزند و یکی از دلایل این مسئله،این است که پدیدههایی که موضوع این دو حوزهء پژوهش است-دین و رسانه-نیز به تدریج درهم میآمیزند.
وایت(1983)در استقبال از فرهنگگرایی،دو عنصر دیگر را برمیشمرد که در تأثیرگذاری آن بر پژوهشهای رسانهها اهمیت بسیاری دارد:نخست اینکه فرهنگگرایی بر شکلهای زندگی روزمره و فرهنگهای زیسته تأکید میورزد؛دومین عنصر این است که این گرایش مستلزم تغییر جهتی روششناسانه نیز بود.
نقاط قوت و اهمیت تازهیافتهء این حوزه،ناشی از مشارکت آن در ایجاد گفتمانی در مطالعات اجتماعی-علمی رسانههاست که حوزهء مطالعهء آن(یعنی دین)را انتقادیتر میکند و نقش محوریتری به آن میبخشد ولی از این مبنا،پژوهشهای دین و رسانه باید دربارهء حوزهای گسترده و بینارشتهای به تفکر بپردازند.
آنچه در پی میآید برخی از رشتههایی است که بینشهای ارزشمندی را به جنبههای پدیدارشناختی،نظری یا روششناختی پژوهشهای دین و رسانه وارد کردهاند یا از توان این کار برخوردارند؛مطالعات دینی به مفهوم گسترده ولی به ویژه منابع نوظهور دربارهء فرهنگ مادی؛ حوزهء مطالعات فرهنگ دیداری(که بخش عمدهای از آن در تاریخ و زیباییشناختی ریشه دارد) که خاستگاه کارهای تأثیرگذاری در زمینهء فرهنگ دیداری دین است؛مطالعات آیینها که از هم اکنون راه خود را به مطالعات رسانهها گشوده است.
با نگاهی به این پیشینه درمیابیم که حوزهء دین و رسانه به هیچ وجه جدید نیست و نمیتوان آن را به سنتهای مطالعات ارتباطات جمعی یا رسانهها یا حتی علوم اجتماعی محدود کرد؛برای نمونه تاریخنگاران از دیرباز به چاپ و ارتباط آن با اصلاحات و اوایل دوران مدرن در اروپا علاقهمند بودهاند."