چکیده:
مقاله پیش رو، حقیقت ادراک و مراتب آن را از دیدگاه شیخ اشراق بررسی کرده است. برای تبیین دیدگاه شیخ اشراق، نخست بررسی و تبیین نظریه مشّاء لازم و ضروری است. از این رو، نخست نظر شیخ فلاسفه اسلام به اختصار بررسی، و سپس به تبیین دیدگاه شیخ اشراق پرداخته شده است. ساختار، مطالب، شواهد و مستندات به گونهای تدوین شده که کاملا جنبه مقایسهای این دو نظریه، نمایان شده است. نکته مهم دیگری که در این نوشتار بر آن تکیه شده این است که تمام مطالب به طور مستقیم به مهمترین آثار این دو حکیم مسلمان، مستند شده و از مراجعه به کتابهایی که احیانا در این باره نوشته شده به جدّ خودداری شده است. در نتیجه، تحلیلها صرفا از نگارنده است و برخی از اشعار مولانا و شبستری و نیز مواردی از الاسفار الاربعة، به عنوان شاهد ذکر شده است
خلاصه ماشینی:
"سؤال کننده از او درباره تفکر و تعریف آن پرسش مینماید و شیخ پاسخ میدهد: تفکر رفتن از باطل سوی حق به جزو اندر بدیدن کل مطلق حکیمان کاندرین کردند تصنیف چنین گفتند در هنگام تعریف که چون در دل شود حاصل تصور نخستین نام اوباشد تذکر وزو چون بگذری هنگام فکرت بود نام وی اندر عرف عبرت تصور کان بود بهر تدبر به نزد اهل عقل آمد تفکر زترتیب تصورهای معلوم شود تصدیق نامفهوم، مفهوم مقدم چون پدر، تالی چو مادر نتیجه هست فرزند ای برادر ولی ترتیب مذکور از چه و چون بود محتاج استعمال قانون دگرباره در او گر نیست تأیید هر آیینه که باشد محض تقلید (شیخ محمود شبستری، گلشن راز، به اهتمام: صابری کرمانی، ص 17) وی پس از توضیح تفکر، زیباترین و رساترین سخنی را که تاکنون در این باب دیدهام ـ و به نوعی به مشرب اشراقی اشاره دارد ـ بیان میکند: محقق را که وحدت در شهود است نخستین نظره برنور وجود است دلی کز معرفت نور و صفا دید ز هر چیزی که دید اول خدا دید بود فکر نکو را شرط تجرید پس آنگه لمعهای از برق تأیید (همان، ص 18) در جمعبندی نهایی به این نتیجه میرسیم که نظر جناب شیخ اشراق در مسئله ادراک و علم، همان نور و ظهور است و لازمه آن حضور و شهود خواهد بود."