چکیده:
حسام الدین شریفی نزد بسیاری از حکیمان مفهوم واجب الوجود مفهومی کلی است و در بحـث توحید واجب الوجود در پی اثبات وحدت مصداق آن هستیم . این سخن با آموزة ادیان پیرامون خدای واحد شخصی سازگار نیست . شاید برای رفـع ایـن نقیصـه برخی بر این باور شدند که مفهوم واجب جزئی است و حتی فـرض صـدق بـر افراد کثیر برای آن محال است . بر این اساس ، در اولین برخـورد بـا ایـن مفهـوم ممکن است تصور کلی بودن آن به ذهن بیاید ولـی بـا تحقیـق بیشـتر مشـخص خواهد شد که این تصور پنداری بیش نیست . در این مقاله در پـی بررسـی ایـن ادعا هستیم و نظرهای موافق و مخالف را بررسی مینماییم .
خلاصه ماشینی:
در فرض محال فرض محقق میشود ولی این فرض بـه چیـزی تعلق میگیرد که تحقق خارجی ندارد، مانند ممتنعات که مفاهیمی کلی هسـتند و برای آنها میتوان افرادی را تصور کرد که ممتنع از آن حکایت میکند [هـر چنـد این محکیها در خارج تحققی ندارند، در نفس الامر افراد آن هسـتند] ولـی گـاه اتفاق میافتد که خود فرض نمیتواند محقق شود، مانند جزئی کـه خصوصـیت آن در این است که بر یک فرد دلالت دارد و اگر فرض شود که افـراد کثیـر دارد دیگر جزئی نخواهیم داشت بلکه کلی را تصور کرده ایم .
چگونه میتوان فهمیـد یـک مفهـوم کلـی اسـت یـا جزئی؟ به عبارت دیگر، چرا یک مفهوم قابلیت صـدق بـر افـراد کثیـر را دارد و دیگری چنین نیست ؟ آیا نمیتوان تمام مفاهیم را کلی دانست و جزئی را مجـازا مفهومی غیرقابل صدق بر کثیرین دانست ؟ ابن سینا معتقد است مفهوم جزئی وقتی محقق مـیشـود کـه طبیعـت نـوع بـا خواص عرضی لازم و غیرلازم در ضمن ماده ای که مـورد اشـاره اسـت موجـود گردد؛ همین اشاره به معنایی که با عوارض متعین شده است موجب تحقق معنای جزئی است و گرنه اگر عوارض کلی متعددی به طبیعت اضافه شود و این اشاره نباشد معنای جزئی محقق نمیشود.
سهروردی بر این بیان اشکالاتی وارد کرده است : (١٣٨٥: ٢٤) اشکال اول : اگر مفهوم واجب کلی باشد، لازم میآید مرکـب باشـد از جهـت مشترکی که کلی از آن حکایت میکنـد و تصـور آن مـانع وجـود شـریک بـرای واجب نیست و از جهت امتیازی که تصور آن مانع وجود شریک برای آن اسـت ، در حالی که ترکیب در واجب محال است .