خلاصه ماشینی:
حال مساله این نیست که بگوئیم زمینهء ارضای کنجکاویهای علمی از اواخر قرن 18 آماده بوده،بلکه مهم اینست که بدانیم چرا مدت زمان درازی این روشها بطور بایسته بکار گرفته نشده و یا اینکه بد بکار رده شده است و بین زمانی که تمام عوامل در اختیار پژوهندگان بوده و زمانی که این عوامل بطور واقعی مورد استفاده قرار گرفته،سه چهارم قرن طول کشیده است و چگونه جغرافیای انسانی با اینهمه مشکل زاده شده و به کندی به راه تکامل رفته است؟ 1-عوامل و روشهای جغرافیایی جغرافیای انسانی در مسیر رشد خود به شناخت و تشریح تمدنها میپردازد و در این راستا،در آغاز حرکت به روش نژادشناسی نزدیک میشود و زمانی که در تبیین اختلاف چهره و چشمانداز جغرافیایی زمین بر نقش محیط و آثار انسانها تکیه میکند از نژادشناسی دور میشود.
از قرن 16 به این طرف رابطه اشتغالات اقتصادی و شکل خارجی فضا بوسیلهء اقتصاد دانانی چون ژان بودن" Jean Baudin "و پیردکس " Oierre Deckes "مطرح گردد(25)و در جریان قرون 17 و 18 فضا بعنوان محدودهیی که تئوریهای اقتصادی در بطن آن شکل مییابد برای اقتصاد دانان مورد توجه قرار میگیرد،مگرنه اینست که انتشار کتاب"ثروت ملتها"و سومین فصل از آن با عنوان "محدودیت تقسیم کار در رابطه با وسعت بازار"،ادام اسمیت را به شهرت میرساند؟او است که میدان تفکرات جغرافیایی را با ایجاد رابطه بین تقسیم کار و وسعت فضا رشد میدهد،فضایی که به عنوان عامل محرک پیشرفت و بهرهوری تولید عمل میکند و به هر یک از عوامل اساسی تولید سهم و موقعیت ویژهیی میدهد(26).