خلاصه ماشینی:
همه اینها روشن است و رفتار و موقعیت هاملت گواه بر آن است، اما شکسپیر با قرار دادن حرفهای خود به دهان هاملت و با وادار کردن هاملت به انجام کارهائی که شکسپیر نیاز دارد بدان وسیله صحنههای نمایش را هیجان انگیز سازد، شخصیت هاملت داستان اصلی را در هم میشکند و هاملت در سراسر نمایشنامه نه آنچنان که خود میخواهد بلکه به گونهای که مولف بر او مقرر میدارد عمل میکند.
گاهی برخی از منتقدان نظرات احتیاط آمیزی ابراز کرده، میگویند بازیگر اصلی شخصیت غیر مالوف دارد و هاملت معمای حل ناشدنی است اما کسی را جسارت آن نبوده که بگوید امپراطور لخت است، یا آنکه شکسپیر نتوانسته یا نمیخواسته به هاملت شخصیتی بدهد و بدین شیوه منتقدان به کار بررسی و تمجید این اثر ادبی مرموز ادامه میدهند.
همه در چشم تماشاگر است، تولستوی نخستین کسی بوده که با شهامت عقیدهای را ابراز کرد که اکنون دیگران آنرا ورد زبان کردهاند:شکسپیر نتوانسته محرک روان شناختی قانع کنندهای به برخی از دسایس و اعمال نمایشنامه بدهد؛رفتار بازیگر توجیه ناپذیرند؛ناهمگونیهای فراوانی میان شخصیت بازیگر اصلی و اعمالش وجود دارد....
کوزولین(62:1990)درباره چهار چوبهای پس نگرانه و آینده- نگرانه ویگوتسکی دو اظهار نظر جالب میکند:در رابطه با آثار متقدم که روی مقاله ویگوتسکی اثر گذاشته باشد به نظر میرسد که مقاله ویگوتسکی از فلسفه هنر، پدیده مرموزکه از سوی نهاد پردازان روسی ترویج میشد و نیز از تفسیر عارفانه گوردن کریگ( Gordon Creig ) 19 که از این نمایشنامه به عمل آورده و در تئاتر هنر مسکو روی صحنه آمده تاثیر گرفته باشد.