خلاصه ماشینی:
"متن ترجمهء فارسی رمان جیمز موریه آنچنان جایگاه شایستهای در ادب فارسی به دست اورد که عدهای ادعا میکنند که حتی در عصر ما نیز میانگین خوانندگان فارسی زبان ایرانی متوجه نمیشوند که حاجیبابا مخلوق اندیشهء یک نویسندهء بیگانه است،هرچند که این رمان معرف نمونههای شاخصی از مردم ایران است.
وی در اوج ناامیدی تصویر آن موجود اثیری را که مدام در ذهنش ظاهر میشود نابود میکند و با این همه آن معضل هنری به قوت خود باقی میماند: «موضوعی که انتخاب کرده بودم و یک زنمرده بود ارتباط عجیبی با روش نقاشی من که آن هم نابود شده است داشت.
» بازگشت امیرشاهی به ایران و امتناع وی از زدن یک پل روی شکاف فرهنگی و زبانی معلول زندگی در تبعید ثابت میکند که همهء نویسندگان ایرانی بر این اعتقاد نیستند که ابزار بیان اندیشه و هنرشان باید در چهارچوب تعاطی دائمی میان فرهنگ خود و فرهنگهای دیگر پایدار بماند.
واقعیت آن است که این رمان در اصل به زبان فارسی نوشته شده بود و بعدا خود نویسنده آن را به انگلیسی ترجمه کرد.
اگرچه در این دوران تحول،چنین به نظر میرسد که رمان در ادبیات فارسی به پیروی از الگوهای پیشین خود روی آورده است،درعینحال رویکرد جامعتری نیز در پیش گرفته است،یعنی دیگر به استفاده از زبان محاورهای فارسی و گویشهای گوناگون آن محدود و منحصر نمیگردد،بلکه در حال تبدیل شده به«داستانی است که به زبانهای گوناگون با شنوده سخن میگوید و خود را در جایگاهی قرار میدهد که بتواند هر سخنی را،از هرکجا که سرچشمهء آن است بشنود."