چکیده:
رویکرد اشاعره نسبت به مسأله شرور،نیستانگارانه و رویکرد متکلمان معتزلی شیعی پیش از خواجهنصیر،هستیانگارانه بوده است؛اما پس از وی، دیدگاه آنان متفاوت بوده است.از میان فیلسوفان،فارابی نخستین کسی است که به این مسأله پرداخته،میان شرور طبیعی و ارادی تفاوت گذاشته است.پس از او ابن سینا با نگاه نیستیانگارانه بصورت مفصل با تشقیق شقوق و بیان احکام هرکدام بصورت جداگانه به این مسأله پرداخته است.بعد از وی،بیشتر فیلسوفان متأثر از وی بودهاند؛البته ملا صدرا در مفاتیح الغیب،دیدگاه نیستی- انگارانه فیلسوفان را به چالش کشیده،دیدگاه عرفا را برگزیده است.
خلاصه ماشینی:
"دغدغه اساسی این تحقیق،بررسی این نکته است که رویکرد متکلمان و فیلسوفان مسلمان درباره مسأله شرور،وجودی است یا عدمی؟ بحث شرور ابتدا در میان فیلسوفان یونان باستان مطرح بوده است؛بنابر نقل برخی از حکیمان مسلمان،افلاطون با تکیه بر عدمی بودن ماهیت شرور،به توجیه آن پرداخته و از این راه به شبهه ثنویان i پاسخ داده است و ارسطو با تکیه بر وجودی بودن آن و تقسیم موجودات ممکن بلحاظ خیر و شر به اقسام مختلف و اندک و نسبی بودن شر در مقایسه با خیر،به ایرادهای آنها پاسخ داده است ii و هرکدام از آنان در این زمینه دارای مشرب(سبزورای،3141:335/2).
(0831: 67)براساس تفاضل و تقابل وجوه از حیث تعینات،نقص و کاستی وجودی را در مراتب نزولی وجود پذیرفته است؛اما در مسأله شر به معنای متداول آن میان شرور طبیعی و ارادی فرق گذاشته است؛شرور طبیعی را در نظام هستی به حسب ادراک فاعل شناسا،شر تلقی کرده است؛قونوی،بهترین مفسر دیدگاه ابن عربی،معتقد است اموری که حسن و زیبایی آنها از دید محجوبان پنهان است و آنها را عیب و نقص میپندارند،آنگاه که حقایق از اصل و ریشه برای آنان آشکار گردد و نسبت آنها با حق روشن شود،کمال را در آنها خواهند یافت و آنها را عرصه تجلی جمال و جلال حق خواهند دید؛یعنی آنچه را محجوبان، عیب و نقص میپندارند،جلوه جلال وی خواهند دید."