چکیده:
پرسش اصلی این پژوهش آن است که تقریر علامه طباطبایی از برهان صدیقین چیست و او چگونه وجود واجب تعالی را اثبات میکند؟نویسنده تلاش کرده ابتدا با اشاره به راههای رسیدن به خدا،تعریفی اجمالی از برهان صدیقین ارائه دهد.سپس با تمرکز بر تقریر علامه طباطبایی از این برهان،آن را تبیین کند و نقاط قوت آن را برشمارد.در پایان نیز برخی از انتقادهایی که ممکن است بر این برهان وارد گردد و پاسخ آنها ذکر شده است.روش تحقیق در این پژوهش،تحلیلی-عقلی است.برپایه این روش،همهء مقدماتی که در شکلگیری تقریر علامه طباطبایی نقش داشتهاند-خواه مقدمات نمایان و خواه مقدمات پنهان-به صورت صریح ذکر میشود.
خلاصه ماشینی:
"اشکال یکم تردیدی نیست که انسان برخی مفاهیم را در ذهن خود جای میدهد؛زیرا وجود چنین مفاهیمی را با علم حضوری مییابد؛اما نکته اصلی این است که چگونه میتوان مدعی شد مفاهیم وجود در ذهن،مانند واقعیت و وجود در عالم خارج مصداق دارد؟به عبارت دیگر،در تقریر علامه طباطبایی وجود مصداق برای مفهوم واقعیت در عالم خارج تبیین نشده است.
براساس این اشکال،تقریر علامه زمانی تمام خواهد بود که مستشکل به یقین مدعی شود«واقعیتی در خارج نیست»و چون مستشکل در عدم وجود واقعیتی در عالم خارج یقین دارد،میتوان نتیجه گرفت او«همه توان خود را به کار بست تا آن چیزی را اثبات کند که درصدد نفی آن بود»؛اما اگر در نظر آوریم که مستشکل نسبت به وجود یا عدم وجود واقعیتی در عالم خارج یقین ندارد،بلکه به آن شک دارد و در تردید به سر میبرد،آیا باز هم میتوان مدعی شد او درصدد اثبات واقعیت داشتن مدعای خود برآمده است؟!با این توضیح،دوران بین نفی و اثبات که در مقدمه(1)در پاسخ به اشکال اول مطرح شده بود،مخدوش میگردد و این احتمال وجود دارد: 1-واقعیت را در نظر میگیریم که شخص: ( a 1/)نه آن را واقعا تصدیق میکند؛ ( b 1/)نه آن را واقعا انکار میکند، ( c 1/)بلکه نسبت به آن شک دارد.
اگر هم واقعا به وجود یا عدم وجود واقعیت خارجی شک دارد،بنابراین او نیز به وجود مصداقی برای مفهوم«واقعیت»اذعان کرده است و این مصداق چیزی جز همان «شک واقعی»او نیست(صدر الدین شیرازی،0141:51/6)با این توضیح میتوان تقریر ایشان را اینگونه بازنویسی کرد: 1-واقعیتی را در نظر میگیریم که شخص: ( a 1/)یا واقعا به آن شک دارد؛ ( b 1/)یا واقعا به آن شک ندارد؛(تقسیم عقلی دائر بین نفی و اثبات)؛ 2-واقعیتی که شخص واقعا به آن شک ندارد: ( a 2/)یا آن را واقعا انکار میکند؛ ( b 2/)یا آن را واقعا انکار نمیکند."