چکیده:
موضوع مورد بحث در این مقاله، شناخت نفس و راههای تربیت آن جهت رسیدن به کمالات انسانی است که در نهایت به وصول به حق میانجامد. نخست توضیحی درخصوص ماهیت نفس و دو صفت ذاتی آن(هوا و غضب)که منشأ تمام صفات ذمیمه در انسان است و مراتب نفس که شامل نفس اماره، نفس لوامه، نفس ملهمه و نفس مطمئنه است، آمده است. بعد از حصول شناخت نسبی راجعبه هر یک از موارد مذکور، راههای درمان امراض نفسانی و تربیت آن که از دو طریق ریاضت جسمانی و ریاضت روحانی حاصل میشود، بیان شدهاست. درطریقت نخست که شیوه زاهدان در تهذیب نفس است، از ارکان شرع که شامل نماز، روزه، زکات و حج است و اینکه هر رکنی از آن مذکری است از قرارگاه اول و زایل کننده هر کدورتی است که بر وفق مراد نفس رفته، سخن گفته شده و طریقه دوم که شیوه عاشقان در تبدیل مزاج نفسانی است، به دو روش تقسیم میشود روش اول، تسلیم و انقیاد صرف پیش شیخاست که پیوند با او میتواند مزاج روحانی اشخاص را تبدیل و نفوس را از شرور و خبائث و رذایل اخلاقی بکلی پاک و بیعیب کند و طریقه دوم، عشقاست که خاصیت دگرگون کنندگی دارد و قوه و قدرتی است که از عهده تبدیل مزاج روحانی و قلب ماهیت اخلاقی بشر بر میآید. و در نهایت به این نکته اشاره شده که همگی این تلاشهای روحانی و جسمانی بشر در جهت رسیدن به کمالات معنوی موقوف به عنایت حق است و آنچه دردهای باطنی و روحانی بشر را دوا میکند همان توجه و عنایت اوست و هرچه هست همه کرم و عنایت اوست.
خلاصه ماشینی:
2عزالرین کاشانی در کتاب مصباحالهایه نویسد:وگاهی اطلاق لفظ نفس کنند و مراد لز آن نفس ناطقهانسانی بود که عبارت است از مجموع خلاصه لطایف اجزای ترکیب بدن که آن را روح حیوانی و طبیعی خوانند و نوری که بر او فایض شود از روح علوی انسانی و بدان نور مورد الهام فجور و تقوی گردد چنانکه نصکلام مجید است:و نفس و ما سواها فالهمها فجورهاو تقویهاو مراد تعریف این نفس است هر چند معرفت او به جمیع اوصاف متعذر است چه او صفت بوقلون دارد و دم به دم رنگی دیگر نماید و ساعت به ساعت به شکلی دیگر برآید 3 و میافزاید:بدان که معدن صفات ذمیمه و منشأاخلاق سیئه در وجود آدمی نفس است، همچنانکه منبع صفات حمیده و منشأاخلاق حسنه، روح است.
43 در ضمن عنایت حق هم بستگی به مردگی نفس از صفات ذیممه و زندگی دل به صفات حمیده است و جلال الدین همایی از قول مولوی به ابیاتی اشاره میکند و درتفسیر آن اشعار مینویسد:پس عنایت حق موقوف بر موت ارادی است و حصول این حالت نیز بازبسته به توفیق و عنایت حق است؛یعنی در هر عنایتی دو عنایت موجود است چراکه تخصیص عنایت به کسی، خود بسته به عنایتی دیگرست، پس به این نتیجه میرسیم که آنچه دردهای باطنی و روحانی بشر را دوا میکند همان توجه و عنایت حق است و هر چه هست همه کرم و عنایت اوست.