خلاصه ماشینی:
"این امر به همین دلیل درست است که تصاویر میتوانند چیزی بیش از آنچه کلمات قادر به گفتن هستند به ما نشان دهند:با دوبرابر کردن سطح ظاهری اشیاء،یک تصویر به شکل اجتنابناپذیری اطلاعات بصری را بیش از حدی که برای پیام لغوی همراه خود لازم دارد،در خود جای میدهد.
برای اینکه به ما نشان داده شود که چه چیزی اهمیت دارد،به زمینهای از واژگان خاص یا دست کم تفکری از پیش پایهریزی شده دربارهی آن است که دنبال چه بگردیم که شاید نخست به شکل واژگانی برای ما بیان شده باشد و بنابراین تعداد کلماتی که تصاویر از میان هزار واژه تداعی میکنند،به چند واژهی که واقعا در متن پیدا میشود،تقلیل مییابد.
»(ص 821) (به تصویر صفحه مراجعه شود) سفید برفی اما در کتابهای تصویری(اغلب مانند فیلم)واژگان میتوانند توجه ما را روی تصاویر متمرکز کنند،به شیوهای که به تصاویر کنند،کلیتی که میتوانیم برای تصاویری که ذاتا غیر مستحکم هستند به کار ببریم تا اهمیت متغیر را تثبیت کنیم که شاید در جزئیات آنها را بیاییم.
همچنین مطمئنا میدانیم که او مذکر است،زیرا برای لباس گرگی او از ضمیر ملکی مذکر استفاده شده است و به ما گفته میشود که او در حال شیطنت است،که معنی دهان رو به پایین خمشدهی او را روشن میکند:که به معنی بدجنسی است نه اندوه:از این گذشته،ما آموختهایم که چه چیزی در این تصویر اهمیت دارد:اینکه قرار نیست داستان دربارهی این باشد که مکس چگونه یک چادر ساخت-و دربارهی عمل بد خاصی نیست-اما شیطنت صرفا نمونهای از مفهومی عامتر است."