چکیده:
حقیقت لابشرطی وجود، اصیل است و به ادلهای که خواهد آمد اصالت او با وجوب ذاتی
آن ملازمت دارد. بنابراین، ، واجبالوجود بالذات است و چون واجبالوجود هیچگونه کثرتی
را نمیپذیرد پس این حقیقت از هرگونه کثرت عزلی یا تشکیکی به دور است. در این مقاله،
انتقادات وارد بر ملازمه اصالت وجود با وجوب ذاتی آن طرح، سپس به آنها پاسخ داده
شده است.
خلاصه ماشینی:
"بنابراین، با فرض و قبول اصالت حقیقت وجود، باید موجودیت را عین حقیقت وجود دانست که تمام هویت آن را پر میکند و این خود نتیجه میدهد که حقیقت وجود حقیقتی است ناب و صرف که هیچ حیثیتی در ذات او جز موجودیت و واقعیت راه ندارد; زیرا اگر چیزی بیگانه با موجودیت، در هویتش راه یابد، در این صورت، حقیقت وجود که اینجا هویتی مرکب از موجودیت و غیر موجودیت است، همان موجودیت نخواهد بود و بنابراین، موجویت هویتی است و وجود هویتی دیگر که موجودیت فقط بخشی از آن است.
مقدمه دوم: «هیچ موجود نابی، معلول هیچ علتی نیست»; زیرا وجود هر معلولی نسبت به علت خود ناقص است، بر این اساس اگر موجود ناب، معلول علتی باشد هویت او مرکب از کمال و نقص خواهد بود و ذاتش آمیزهای از هستی و نیستی میشود و بنابراین، دیگر موجود ناب نخواهد بود; چون حیثیت عدم و نیستی، که در هویت او محقق است، ملاک موجودیت نیست، بلکه ملاک نفی موجودیت است.
»(5) ناقد محترم(6) گفتهاند: «قیوم» یعنی شیئی که به علت نیاز ندارد و چون این معنا بخشی از معیار قرار گرفته است، پس نمیتوان گفت: از نظر صدرالمتألهین مناط وجوب ذاتی صرفا این است که موجودیت شیء، واسطه در عروض نداشته باشد، بلکه افزون بر آن، شیء باید قیوم نیز باشد.
برهان دیگری که در مقاله پیشین برای تلازم بین اصالت وجود و وجوب ذاتی آن آورده شد، این بود که تحقق وجود امکانی محال است; زیرا اگر غیر واجبالوجود موجود باشد این گزاره سالبه، که «بعضی وجودها واجبالوجود نیستند» صادق است و مفاد گزاره سالبه این است که محمول در حریم ذات موضوع، تحقق ندارد و در دایره واقعیت موضوع، معدوم است."