چکیده:
بدرفتاری با زنان در محیط خانواده، در همة کشورهای جهان مسئلهای کاملا رایج و
دارای عواقب و نتایج وخیمی است. اگر چه خشونت علیه زنان درخانواده از قدیمالایام
وجود داشته اما تنها چند سالی است که کشورهای مختلف جهان آن را به عنوان مسئلة مهمی
تلقی کرده و به اقداماتی بهمنظور رسیدگی به وضعیت بغرنج زنان قربانی سوءرفتار دست
زدهاند.
اگر چه در آمارهای رسمی به آمارهای خشونت علیه زنان در ایران اشارهای نشده است اما
پژوهشها نشان میدهد که هر بار که مطالعات یا تحقیقاتی در این مورد انجام
میپذیرد، دامنة وسیعی از خشونت مشاهده میشود. هر چه جامعه فقیرتر، سنتیتر و از
نظر سطح فرهنگی پایینتر باشد، فراوانی و شدت خشونت علیه زنان بیشتر و عوارض آن
نیز چشمگیرتر است.
خشونت علیه زنان ضربات جبرانناپذیری بر پیکر خانواده و جامعه وارد میکند و تأثیر
سوء بر فرزندان بر جای میگذارد. از اینرو برای رفع این معضل و بهمنظور مقابله با
خشونتهای خانوادگی و حمایت از زنان قربانی باید اقداماتی صورت گیرد. این مقاله
واکنشهایی را که در قبال این پدیده میتوان اتخاذ کرد بررسی کرده است.
خلاصه ماشینی:
"* با وجود آنکه حفظ حرمت و تمامیت زندگی خانوادگی برای حمایت از افراد در مقابل دخالتهای غیرضروری دولت، امری مطلوب است، لیکن این مسئله در مورد خشونتهای خانوادگی دارای دو اثر منفی مهم است: نخست اینکه اعضای خانواده در باب امکان استمداد از خارج از خانواده به شدت تحت فشار قرار میگیرند، چرا که دست _______________________________ * به عنوان مثال در ماده 8 کنوانسیون اروپایی حقوق بشر آمده است: «هر کس حق دارد که زندگی خصوصی و خانوادگی محیط خانه و مکاتباتش محترم شناخته شود».
اساسا در همة کشورها پدیدة بدرفتاری با زنان وجود داشته و همواره این سئوال مطرح بوده است که آیا نظام عدالت کیفری در امر مبارزه با خشونتهای خانوادگی دارای ساختار مناسبی است یا خیر؟ در پاسخ به این سؤال دو دیدگاه مطرح است: الف) نخستین دیدگاه و رد مقابله با سوءرفتار علیه زنان با توسل به قوانین کیفری، بر سازش، میانجیگری یا روشهای درمانی و یا خدمات رفاهی تأکید کرده و دخالت قانون از طریق بازداشت، تعقیب و مجازات را مردود شناخته است، همچنین توسل به قوانین کیفری را تنها در شدیدترین موارد خشونت و به مثابة آخرین حربه در نظر گرفته است.
قوانین مربوط به روابط زناشویی از کشوری به کشور دیگر متفاوت است: در حالی که مذهب کاتولیک طلاق را ممنوع میدارد، پروتستانها و ارتدوکسها آن را پذیرفتهاند؛ در اسلام با همة توصیههایی که به حفظ خانواده و احتراز از طلاق شده است، از نظر حقوقی مرد میتواند هر گاه بخواهد زن خود را طلاق دهد و زن نیز اختیار دارد تا در موارد خاص (غیبت طولانی و بیخبری از شوهر، استنکاف و عجز او از دادن نفقه) از دادگاه درخواست طلاق کند (کاتوزیان، 1375: 311)."