چکیده:
صدرالدین شیرازی با طرح نظریه حرکت جوهری، بحث حرکت در فلسفه را به ساحت
مابعدالطبیعی بسیار عمیق تری از آنچه در گذشته بوده است، می رساند. وی نه به ادراک
حسی از حرکات سطحی قناعت می کند و نه به ذوق عارفانه و شاعرانه بسنده می نماید،
بلکه بر مبنای یک هستی شناسی اصالة الوجودی با براهین گوناگون حرکت عام و بنیادین
عالم مادی را اثبات می کند و بر پایه آن، برای بسیاری از مسائل پیچیده فلسفی
پاسخ های راهگشایی عرضه می کند. نوشتار حاضر، حاصل تأملاتی پیرامون این نظریه و
تدقیق در براهین و نتایج آن است. نتیجه این تأملات، طرح ملاحظات و پرسش هایی است
که امید است اعتنا به آنها، در تعمیق و پیشبرد این بحث سودمند واقع شود.
خلاصه ماشینی:
"شد مبدل آب این جو چند بار عکس ماه و عکس اختر برقرار هر نفس نو می شود دنیا و م بی خبر از نو شدن اندر بقا هر زمان نو صورتی و نو جمال تا ز نا دیدن فرو میرد ملال عمر همچون جوی نونو می رسد مستمری می نماید در جسد آن زتیزی مستمر شکل آمدست چون شرر کش تیز جنبانی بدست شاخ آتش چون بجنبانی بساز در نظر آتش نماید بس دراز این درازی مدت از تیزی صنع می نماید سرعت انگیزی صنع صورت از بی صورتی آمد برون باز شد کانا الیه راجعون پس تو را هر لحظه مرگ و رجعتی است مصطفی فرمود دنیا ساعتی است فیض از فیاض نونو می رسد مستمری می نماید در جسد بر عدم ها کان ندارد چشم و گوش چون فسون خواند، همی آید بجوش از فسون او عدم ها زود زود خوش معلق می زند سوی وجود باز بر موجود افسونی چو خواند زود او را در عدم دو اسبه راند در همه عالم اگر مرد و زنند دم به دم در نزع و اندر مردن اند محمود شبستری نیز از زوال و حدوث لحظه به لحظه عالم سخن می گوید: همیشه خلق در خلق جدید است وگرچه مدت عمرش مدید است همه هستند سرگردان چوپرگار پدید آرنده خود را طلبکار جهان کل است در هر طرفة العین عدم گردد و لایبقی زمانین دگرباره شود پیدا جهانی به هر لحظه زمین و آسمانی در او چیزی دو ساعت می نپاید در آن ساعت که می میرد بزاید([8]) اما اینکه آیا این حقیقت از نوع کون و فساد است، یا حرکت، یا اعاده معدوم، یا صورت دیگر، پرسش هایی هستند که شاید برای عرفا مهم نیست."