چکیده:
گرچه بررسی حواس باطنی از منظر معرفت شناسی کمتر مورد توجه قرار گرفته است و تفکیک
میان ساحت معرفت شناختی و وجودشناختی آنها مشکل به نظر می رسد، اما در میان انبوه
مباحث، می توان مطالبی یافت که صبغه معرفت شناختی دارند. این نوشتار پس از تعریف
«حس باطنی» و طبقه بندی آن، نگاهی گذرا به «حس مشترک» و خزانه آن، و «خیال» و قلمرو
و کارکردهای آنها دارد و ادراک خیالی (تخیل) را از ابعاد و ساحت های گوناگون، به
ویژه از بعد خطاپذیری و خطاناپذیری، بررسی کرده است. در ادامه، به حافظه، قلمرو،
کارکردها و ویژگی های آن می پردازد و اعتبار آن را ارزیابی می کند. به نظر می رسد
حافظه مولد معرفت یقینی نیست، بلکه راه یا ابزاری ثانوی است که معرفت ها را حفظ و
نگه داری می کند و با یادآوری، آنها را در عرصه ذهن حاضر می سازد. هرگاه کوچک ترین
تردیدی نسبت به نتایجی که در ذهن داریم حاصل شود، می توان استدلال های آنها را مرور
و ارزیابی کرد و در نتیجه، معرفت یقینی خود را تثبیت نمود. اگر صرفا به حافظه
استناد گردد و تنها بدان اکتفا شود، نمی توان از خطا ایمن بود.
خلاصه ماشینی:
"حاصل آنکه بر اساس نظریه کسانی که وجود حس مشترک و مانند آن را می پذیرند، این ادراکات به نحو حصولی برای نفس از طریق این قوا حاصل می شود; اما بر اساس نظر کسانی که آنها را انکار کرده اند، نفس بدون نیاز به قوه خاصی، این مدرکات را درک می کند و ادراک آنها به نحو مستقیم و بدون صورت ذهنی است و در نتیجه، صور خیالی و معانی جزئی، خود با علم حضوری مشهود نفس اند.
از این رو، جای این پرسش هست که آیا راهی وجود دارد که به واسطه آن، حافظه از خطا مصون گردد؟ در صورت فقدان راهی برای مصونیت یافتن حافظه از خطا، آیا می توان معیاری برای کشف خطاهای حافظه یافت؟ آیا دقت در حفظ یک گزاره و سپردن درست آن به حافظه و نگه داری کامل آن، می تواند تضمین کننده صدق و عدم خطای آن باشد؟ در پاسخ به این پرسش، ممکن است راه حلی بدین شرح ارائه گردد: گزاره ها یا باورهای مبتنی بر حافظه، گرچه خطاپذیرند و احتمال خطا در آنها راه دارد، اما اگر شخص نسبت به آنها مطمئن باشد و آن باورها یا گزاره ها روشن و واضح باشند، در این صورت، معرفت بخش بوده، موجهند.
در این دیدگاه، آنچه مولد معرفت و باور به شمار می رود مقدمات استدلال است; مقدماتی که مبتنی بر حافظه بوده، در حافظه نگه داری می شود و از راه حافظه می توان آنها را به یاد آورد; اما ـ چنان که خاطر نشان کردیم ـ همین مقدمات، خواه تجربی و پسین باشند و خواه غیرتجربی و پیشین، با شیوه و راه اولیه ای که درک شده اند مجددا قابل درک و فهم اند، بدون اینکه نیازی به حافظه باشد."