چکیده:
حق تعالی در عرفان به عنوان “ وجود مطلق” مطرح است و منظور از اطلاق همان اطلاق
سعی است که عنوان حاکی برای آن وجود بی قید است. در این مقاله پاره ای از ادله
اثبات وجوب “وجود مطلق” مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته و معلوم شده است که در این
ادله بین مفهوم و مصداق؛ حمل اولی و حمل شایع؛ اطلاق مفهومی و اطلاق سعی؛ امکان
ماهوی و امکان فقری خلط شده است. دلیلی هم که در این مقاله برای اثبات مدعای عارف
پیشنهاد شده است، در صورتی تام خواهد بود که وجود واجب الوجود با برهانی اثبات شود
که بر کثرت حقیقت وجود یا وحدت تشکیکی آن مبتنی نباشد تا با مبنای عارف (وحدت شخصی
وجود) سازگار باشد و تنها برهانی که این خصوصیت را دارد، برهان صدیقین به تقریر
علامه طباطبایی است که بر هیچ مسأله فلسفی مبتنی نیست، لکن این برهان بی اشکال
نیست، زیرا واقعیتی که ملاک صدق قضیه “واقعیت نابود است”، می باشد، همان عدم محض
است و عدم محض در خارج منشأ انتزاع ندارد.
خلاصه ماشینی:
"دلیلی هم که در این مقاله برای اثبات مدعای عارف پیشنهاد شده است، در صورتی تام خواهد بود که وجود واجب الوجود با برهانی اثبات شود که بر کثرت حقیقت وجود یا وحدت تشکیکی آن مبتنی نباشد تا با مبنای عارف (وحدت شخصی وجود) سازگار باشد و تنها برهانی که این خصوصیت را دارد، برهان صدیقین به تقریر علامه طباطبایی است که بر هیچ مسأله فلسفی مبتنی نیست، لکن این برهان بی اشکال نیست، زیرا واقعیتی که ملاک صدق قضیه “واقعیت نابود است”، می باشد، همان عدم محض است و عدم محض در خارج منشأ انتزاع ندارد.
پس از نقد مهمترین ادله وجوب “وجود مطلق” در عرفان، دلیلی برای اثبات مدعای عارف در این مقاله پیشنهاد شده است که براساس مبانی فلاسفه دلیل تامی است، اما براساس مبنای عارف در صورتی تام خواهد بود که در آینده متفکری بتواند وجود واجب الوجود را به گونه ای اثبات کند که با وحدت شخصی وجود سازگار باشد و به عبارت دیگر بر کثرت حقیقت یا مراتب وجود مبتنی نباشد.
1. نقد دلیل چهارم: معدوم به معنای یکسره نابود شده است، ولی از معدوم بودن وجود مطلق که همان وجود نامتناهی است، لازم نمی آید که تمام وجودات معدوم باشد، زیرا ممکن است وجود نامتناهی در خارج مصداق نداشته باشد و لذا وجود مطلق معدوم باشد، اما وجودات محدود بسیاری وجود داشته باشد؛ به عبارت دیگر، در این دلیل بین اطلاق مفهومی و اطلاق سعی خلط شده است: از نفی وجود مطلق و نامحدود لازم نمی آید که تمام وجودها، حتی وجودهای محدود، نیز منتفی شوند، ولی لازمه نفی وجود (بدون هیچ قیدی) معدوم بودن هر وجودی است، زیرا اگر یک فرد وجود ولو وجود محدود در خارج تحقق داشته باشد، نمی توان گفت که “ وجود ” معدوم است."