چکیده:
نظریة وحدت وجود همواره به عنوان امری تناقض آمیز و محتوی پارادوکسهای بسیار تلقی
شده است. ولی عرفا مدعی اند که همین امر متناقض نما را تجربه و شهود کرده اند. اما
آیا ایشان توان آن را داشته اند که این امر را برای دیگران تبیین و یا تعبیر
نمایند؟ این مقاله بر آن است تا نشان دهد که نظریة وحدت وجود را نمی توان تعبیر
عقلانی و فلسفی کرد و عرفا ناچارند که این نقیصه را با تمثیل جبران نمایند. در این
مقاله ابتدا نسبت بین تجربه و تعبیر وحدت وجود بررسی و سپس علت بیان ناپذیری تجربة
عرفانی ذکر شده است. آنگاه تناسب تجربة عرفانی با عالم خیال بیان گشته و سرانجام
چند تمثیل معروف که عرفا در مورد وحدت وجود بکار برده اند، بررسی و تحلیل شده است.
خلاصه ماشینی:
"اگر این مطلب را به آنچه قبلا گفتیم اضافه کنیم، یعنی بپذیریم که تصویر نه به آینه بلکه به شخص ناظر قائم است و آینه به علت نیستیاش چیزی در آن ظاهر نشده بلکه این تصویر غیر از خود شخص ناظر چیز دیگری نیست، در آن صورت در همة این صور گوناگون خود آن شخص است که ظاهر شده است چنانکه اکهارت می گوید: " به عنوان مثال تصاویری را در نظر بگیرید که از صورت شخصی واحد در آینههای متعدد بوجود می آیند.
ما کیستیم و او کیست؟" (1، ج: 4، صص: 300-299) بنابراین تمثیل آینه بهترین ابزار برای بازگو کردن حیرت عرفانی است که از وحدت وجود ناشی می شود، این است که باز هم ابن عربی می گوید: " اگر آنچه را گفتیم بفهمی، می دانی که عبد از کجا متصف به وجود می شود و چه کسی موجود است؟ و از کجا متصف به عدم میشود و چه کسی معدوم است؟ … و می دانی که تو کیستی و رب تو کیست و منزلت تو کجاست؟ … در هستی غیر خدا نیست.
8. برای آنکه آینه دیگرنما باشد تنها باید آن را صیقل داد: تذکر این نکته لازم است که ابن عربی و اکهارت تمثیل آینه را از آینه ای که در زمان خود آنان ساخته میشد، استفاده می کنند نه آینه ای که در زمان ما از شیشه و با کمک جیوه ساخته میشود."