چکیده:
در این مقاله ابتدا دیدگاه سمنانی در مورد وحدت عرفانی بیان شده آنگاه انتقادات وی
نسبت به نظریة وحدت وجود و شخص ابن عربی مطرح گشته و سپس در پاسخ این سؤال که وی
چگونه میتواند در عین عارف بودن نظریة وحدت وجود را قبول نداشته باشد، پنج توجیه و
احتمال، از ضعیف به قوی، ارائه شده است. توجیه چهارم و پنجم بیش از همه مرضی
نگارنده قرار گرفته و سپس این نتیجه حاصل شده که سمنانی بیانگر وحدت شهود است نه
وحدت وجود.
In this article، first، Semnani’s view of the mystical unity has been discussed. Then، his oppositions to the theory of “unity of being” is explained، and then، in answering the question that how he could be a mystic and at the same time criticize “ unity of being”، five possibilities and justifications، from the weakest to the strongest، have been discussed. The author has preferred the fourth and the fifth ones and has concluded that Semnani emphasizez "unity of vision" rather than " unity of being".
خلاصه ماشینی:
"8. توجیه عرفانی: تفاوت در تجربه و تعبیر آنچه در توجیه قبلی گفتیم نیمی از مسأله را حل میکند و آن این که چرا سمنانی دیدگاه وحدت وجودی ابن عربی را مورد انتقاد قرار میدهد، اما نیم دیگر مسأله این است که چگونه عارفی چون سمنانی میتواند حقیقتا با وحدت وجود مخالف باشد؟ مگر اساس عرفان بر وحدت استوار نیست؟ مگر علاءالدوله در اشعارش از وحدت دم نمیزند؟ اگر این وحدت همان وحدت وجود نیست چه معنای دیگری میتواند داشته باشد؟ باید توجه داشت که عارف کسی است که درجهای از شهود وحدت را دارا باشد، یعنی تجربهای از وحدت آفاقی و یا وحدت انفسی را واجد باشد."