چکیده:
قدرت منطقهای اگرچه ظاهرا به معنی قدرتمندترین دولت در سطح منطقه یا سیستم تابعه منطقهای است،اما رسیدن به چنین موقعیتی در جهان امروز مستلزم رعایت قواعد ظریفی است که ریشه در اهمیت یافتن قدرت نرم دارد.
تثبیت موقعیت هر دولت مدعی رهبری منطقه مستلزم پذیرش این نقشه نه فقط از سوی دولتهای منطقه،بلکه سایر بازیگران فرامنطقهای ذینفوذ در منطقه است.
کمک به تثبیت امنیت منطقه و فعالیت در راستای رونقدهی به فرایند رشد و توسعه اقتصادی کشورهای منطقه،دو نمونه از کارکردهای مهمی است که هر دولت مدعی رهبری منطقه ملزم به در دستور کار قرار دادن آنهاست.
قدرت منطقهای باید مروج و حامی اصول،قواعد و هنجارهایی باشد که هم در سطح منطقه مقبولیت دارند و هم در سطح سیستم بین الملل،متعارف شمرده میشوند.
Hearing the concept of regional power، we think of a state having the highest hard power in the region. But، today we are aware of the importance of soft power and some delicate rules to reach such a position. Any state claiming the leadership of the region or a Sub-regional System must be confirmed not only by the regional states but by the other trans-regional actors that have influence in the region. A regional power must help security establishment to facilitate and foster development process in the region. It must promote some principles، rules and norms which are accepted both in the region and in the international system.
خلاصه ماشینی:
مفهوم و ماهیت قدرت منطقهای تاریخ دریافت:8831/8/02 تاریخ تائید:8831/9/31 عبد اله قنبرلو* چکیده قدرت منطقهای اگرچه ظاهرا به معنی قدرتمندترین دولت در سطح منطقه یا سیستم تابعه منطقهای است،اما رسیدن به چنین موقعیتی در جهان امروز مستلزم رعایت قواعد ظریفی است که ریشه در اهمیت یافتن قدرت نرم دارد.
ابرقدرتها به تبع موقعیت برتری که در گستره جهانی دارند،منافع و حوزههای نفوذ و دخالت خود را در کل جهان تعریف کردهاند،به گونهای که اگر سیستم بین الملل تکقطبی باشد،فقط ابر قدرت موجود در گستره جهان اعمال نفوذ و دخالت میکند،اما اگر دو قطبی یا چندقطبی باشد،ابر قدرتها در مورد کم و کیف اعمال نفوذ به نحوی توافق کرده یا ناگزیر از پذیرش نوعی تفاهم میشوند.
در شرق آسیا،دو کشور کره شمالی و کره جنوبی،بسیاری از شرایط لازم برای قرار گرفتن در سیستم منطقهای را دارند(مثل همجواری جغرافیایی و پیوندهای تاریخی و فرهنگی)،اما نبود همگرایی سیاسی و اقتصادی که حاکی از عدم تحقق شرایط انسجام سیاسی و اقتصادی در آن منطقه است،باعث میشود سیستم منطقهای مذکور شکل خاصی به خود بگیرد و دارای برخی متغیرهای بحرانساز و ثباتزدا باشد.
برخی،سطح مداخلات در سیستم چند قطبی را شدیدتر میدانند؛ برخی سیستم دو قطبی را مستعدترین نوع سیستم برای مداخلهگرایی قدرتها تلقی میکنند و برخی دیگر روی سیستم تکقطببی تأکید دارند8مهم این است که نظم حاکم بر مناطق، صرفا محصول بازیگران منطقه نیست،بلکه بازیگران فرامنطقهای،به خصوص قدرتهای سطح سیستم نیز در جهتدهی به نظم زیر سیستمها مؤثرند.
در مورد نهادهای منطقهای نیز ممکن است این تصور وجود داشته باشد که آنها محصول توافق دولتهای منطقه هستند و آزادی عمل قدرتهای منطقهای را محدود میکنند.