چکیده:
دکتر محمدمحمدرضایی اشاره این مقاله بر آن است که مبانی فلسفی و عقلی و کلامی حکومت دینی را مورد بررسی قرار داده و اثبات کند که چنین حکومتی بر مبانی عقلی استوار است که هر عاقلی آن را خواهد پذیرفت. سپس این مساله مورد بحث واقع می شود که حکومت دینی هیچ گونه ناسازگاری با آزادی واقعی انسان ها ندارد. مولف در ابتدا مطرح می کند که زندگی اجتماعی، لازمه حیات عقلی انسان است و تشکیل حکومت، یک ضرورت اجتماعی است که بر دو پایه قانون و حاکم استوار است. وی ضمن بیان چهار معیار عقلی حاکمیت در جامعه به مقایسه انواع حکومت ها پرداخته و به این نتیجه می رسد که حکومت اسلامی که بهترین نوع حکومت است، چیزی جز حاکمیت کمال نیست. نویسنده در ادامه به صفات کمالیه حاکم اسلامی می پردازد که عبارتند از: ایمان، تقوا، عدالت، برخورداری از کمالات اخلاقی، آگاهی به قانون اسلام، مدیریت و اهل مشورت بودن. در بحث مشروعیت حاکمان معتقد است که رای مردم به تنهایی نمی تواند به حاکمی که فاقد صفات کمال است مشروعیت دهد. در پایان ضمن اشاره به دیدگاه ایمانوئل کانت در مورد حکومت دینی به نقد آن می پردازد. -1 نیاز به زندگی اجتماعی زندگی اجتماعی، لازمه حیات عقلی انسان است. مسائل فلسفی و عقلی نه تنها در حوزه خود کارایی دارند، بلکه در حوزه های اجتماعی و اخلاقی و... نیز کاربرد دارند. نگرش خاص فلسفی بر مسائل اجتماعی، سیاسی و اخلاقی نیز اثر می گذارد. فیلسوفان و منطق دانان، انسان را حیوان ناطق و یا عاقل تعریف کرده اند. زندگی انفرادی برای موجود عاقل به زحمت میسر است و از نظرگاه واقع، حیوان منزوی نمی تواند کاملا عاقل باشد. انسان بذاته حیوان عاقل است و برای تکامل عقلانیت خویش به زندگی اجتماعی نیازمند است. بعضی از حیوانات، زندگی شبه انفرادی دارند بدون این که از کمالاتی که به اقتضای ذاتشان به آن ها داده شده، محروم گردند. آن ها چون فاقد عقل و شعورند، غیر از استفاده صحیح از اندام های خویش که از طریق غریزه یاد می گیرند، چیزی نیست که بتوانند از دیگران فرا بگیرند و یا به آن ها یاد دهند. انسان را به وسیله عقل گرامی داشته اند و با آن به کسب معرفتهای نظری و عملی بیشماری قادر است. با این حال نمی تواند بدون یاری و مساعدت دیگران، که آنان نیز به نوبه خود به همان شکل از او یاری می گیرند، همه توان های بالقوه عقل خویش را به فعلیت برساند. اگر هر انسانی ناگزیر بود به تنهایی همه معارف بشری را از نو ابداع کند، چه مقدار قادر به پیشرفت می بود؟ اگر در علوم روزگار خویش سهیم نبودیم و حکمت فراهم آمده از نیاکانمان را به ارث نمی بردیم، در آن صورت معرفتی که ما به تنهایی قادر به کسب آن بودیم، بسیار اندک بود. بنابراین لازم است هریک از ما با این هدف تعلیم ببیند
خلاصه ماشینی:
"(18) پس از آنکه قرار شد متممی نیز برای قانون اساسی نوشته شود شیخ فضلاله نوری به تنظیم لایحه اصل نظارت اقدام نمود و پس از امضای سیدین، صدرالعلماء، سیدجمال افجهای و آقا حسین قمی به مجلس تقدیم داشت که در ضمن مطالب آن آمده بود: «این مجلس مقدس شورای ملی که به توجه حضرت امام عصر عجل الله فرجه و بذل مرحمت اعلیحضرت شاهنشاه اسلام خلدالله سلطانه و مراقبت حجج اسلامیه و عامه ملت ایران تأسیس شده باید در هیچ عصر از اعصار موارد قانونیه آن مخالفتی با قواعد مقدسه اسلام و قوانین موضوعه حضرت خیرالانام (علیه الصلواة و الاسلام) نداشته باشد و معین است که تشخیص مواد موافقت و مخالفت قوانین موضوعه مجلس شورای ملی با قواعد اسلامیه در عهد علمای اعلام (ادام الله برکات وجودهم) بوده و هست لذا رسما مقرر است در هر عصری از اعصار هیأتی از مجتهدین و فقهای متدینین تشکیل شود که قوانین موضوعه مجلس را قبل از تأسیس در آن انجمن علمی به دقت ملاحظه و مذاکره نمایند اگر آنچه وضع شده مخالفت با احکام شرعیه باشد عنوان قانونیت پیدا نخواهد کرد و امر این هیأت علمی در این باب مطاع و متبع است و این ماده تا ابد تغییرپذیر نخواهد بود.
بدیل اضطراری آنچه شیخ و علامه را از یکدیگر جدا میکند مسئله بدیل اضطراری است یعنی اینکه امکان دارد در دوران غیبت کبری مسلمانان موفق به تشکیل یک حکومت مبتنی بر «ولایت» نشوند پس چه باید کرد؟ همانطور که گذشت دیدیم علامه نائینی تبدیل نمودن نظام سلطنتی استبدادی به مشروطه را واجب میدانست البته نه بهعنوان یک حکومت بالاصاله بلکه یک بدیل اضطراری و معتقد بود که اگر این مشروطه از طرف کسی که مأذون از جانب امام معصوم علیهالسلام است، یعنی فقیه، تأیید شود لباس مشروعیت هم پوشیده و تبدیل به یک حکومت اسلامی خواهد شد."