چکیده:
محسن مهاجرنیا اشاره این مقاله بر آن است که تاریخ اندیشه سیاسی اسلام را از دیدگاه های مختلف و با رویکردهای متفاوت و در گفتمان های متغایر بررسی کند و شجره نامه آن را به صورت مختصر ارائه نماید. مولف معتقد است که مطالعه تاریخ اندیشه سیاسی اسلام در گفتمان های ذیل قابل طرح می باشد: الف، گفتمان استشراق که معمولا شیوه اروپائیان است؛ ب، گفتمان سنت. براساس این گفتمان تنها از راه فهم سنتی از سنت امکان پذیر است. مولف در گفتمان سنت ادوار اندیشه سیاسی اهل سنت و شیعه را مورد بررسی قرار می دهد. او سپس، به ادوار اندیشه سیاسی از نگاه «شجره نامه نویسی» اشاره می کند و بر آن است که با این نگاه اندیشه سیاسی اسلام از آغاز تا کنون به هشت دوره تاریخی مهم تقسیم می شود. اگر دانش سیاسی در اسلام را مجموعه ای از آگاهی ها و باورهای ذهنی مسلمانان در عرصه حیات سیاسی بدانیم، اندیشه سیاسی مجموعه ای از باورهای (فلسفی و غیرفلسفی) است که به طور مستقیم به اداره امور جامعه مرتبط است و جلوه های آن در قالب «فلسفه سیاسی»، «فقه سیاسی» و «کلام سیاسی» سامان یافته است. مهمترین آزمایشگاهی که می توان فرآیند اندیشه سیاسی را در آن مطالعه کرد، «تاریخ» است. در آنجاست که اندیشه سیاسی مورد کاوش و کالبد شکافی قرار می گیرد به طوری که هم جنبه حدوثی و ایجادی آن مطالعه می شود و هم جنبه تحول و تطور و کشف منطق درونی آن ارزیابی می گردد و شجره نامه کامل آن ارائه می شود. ویژگی مهم تاریخ اندیشه آن است که نشان می دهد تطور علمی، در درک مسائل و موضوعات اندیشه نقش به سزایی دارد و هنگامی می توان سیر تطور یک علم و اندیشه را بررسی کرد که از آثار و شیوه کار علمی دانشمندان آن رشته آگاهی داشت. بنابراین مهم ترین کار - ویژه تاریخ اندیشه سیاسی، تبیین چگونگی حدوث و پیدایش اندیشه و سیر تطور و تحول آن است. از این رو زمانی می توان به تدوین آن مبادرت کرد که موضوع آن وجود داشته
خلاصه ماشینی:
"بنابر آن چه گذشت مطالعه تاریخ اندیشه سیاسی اسلام در گفتمانهای ذیل قابل طرح میباشد: الف) گفتمان استشراق (خاورشناسی) اصطلاح استشراق معادل لاتین (ORIENTALISM) است و به نوعی شرقشناسی اطلاق میشود که اروپاییها از قرن نوزدهم آغاز کردند و بر مبنای روشهای پدیدارشناختی و تاریخی برخاسته از تجارب خود، به مطالعه فرهنگهای شرقی و بهویژه فرهنگ اسلامی مبادرت کردند و چون رویکرد مطالعاتی آنها بر ایده «اروپا محوری» استوار بود، هدف اولیه نمایش هژمونی فرهنگ غربی و به تعبیر ادوارد سعید، «الهیمنة علیالشرق» (1) متمرکز بود.
» (13) این نوع رویکرد به گذشته، ناشی از دلمشغولیها، دغدغهها و احتیاطهای فراوان عالمان دینی در حفظ اسلام و فهم سنت اسلامی است و همین امر سبب شده است، رشد و شکوفایی اندیشه سیاسی اسلام بر مبنای «اندیشه معیار» حرکت کند تا آن جا که در طول تاریخ اسلام آثار و افکار دانشمندان اسلامی گذشته، محور تحشیه و تعلیقات فراوان متأخران، شده است و در فرآیند رشد و تکامل علمی، به ویژه در علم فقه و علم کلام، هماهنگی و همسانی موضوعات و مسائل بسیار زیاد است و در آنها مسائل نوپیدای ناشی از شرایط و تحولات زمان، کمتر یافت میشود.
» (15) با آگاهی بر این منطق درونی فقه اهل سنت و به ویژه فقه سیاسی و تفکر سیاسی آنها، ادوار اندیشه سیاسی اهل سنت را میتوان به شرح ذیل تقسیم کرد: دوره اول: عصر صحابه دوره دوم: عصر تابعین دوره سوم: عصر پیشوایان مذاهب دوره چهارم: دوره توقف اجتهاد و گزینش مذاهب دوره پنجم: عصر تقلید محض دوره ششم: عصر حاضر (پنجاه سال اخیر) (16) در عرصه فقه شیعی و اندیشه سیاسی تشیع اگرچه «گذشته گرایی» و «مرجعیت» عالمان سلف ـ که ویژگی فقه و حقوق است ـ وجود دارد، اما اجتهاد و پویایی اندیشه نیز در همه ادوار تاریخی وجود داشته است و هیچگاه اندیشه سیاسی شیعه در بنبست «انسداد باب علم» و توقف اجتهاد گرفتار نیامده است."