چکیده:
کتاب «نقدی بر قرائت رسمی از دین» اثر آقای محمد مجتهد شبستری، دارای چهار بخش است که عبارتند از: 1. بحران قرائت رسمی از دین؛ 2. مفاهیم سیاسی جدید و سنت اسلامی؛ 3. حقوق بشر؛ 4. قرائت انسانی از دین. هر یک از بخش های فوق دارای چند فصل است که در لابلای آنها مولف به بیان دیدگاههای خود پرداخته است. صاحب این قلم بر بسیاری از مطالب ایشان نقدهایی دارد که در این گفتار به بررسی سه دیدگاه ایشان در باب قرائت پذیری دین، ناکارآمدی فقه (فصل اول از بخش اول) و حقوق بشر (بخش سوم) می پردازد و چنانچه مجالی باشد دیدگاه های ایشان را در باب مسائل دیگری که در این کتاب مطرح شده در آینده نقد و بررسی خواهد کرد. 1. قرائت پذیری دین در بحث از قرائت ها و اینکه آیا در باب دین قرائت واحد داریم یا قرائت های کثیر، آقای شبستری اعتقاد به قرائت های گوناگون از دین دارند. ایشان قبل از آنکه به تحلیل دقیق مبانی فکری خود بپردازند به نقد دیدگاه مخالفان خود پرداخته اند. ایشان تفسیر خاصی از نظریه طرفداران قرائت ناپذیری دین دارند. به این بیان که آنها اصلا به «قرائت از متون دینی» معتقد نیستند. حتی بر این اعتقادند که «متن خوانی را باید کنار گذاشت.» (ص 367) «مبانی فکری و فلسفی آن آقایان به قرائت متون دینی مربوط نیست. مبنای آنان عبارت است از توضیح و تشریح معرفتی که بر پایه متافیزیک افلاطونی و ارسطویی استوار است و یک معرفت انتولوژیک (وجودشناسانه) است. اینها درواقع می گویند پیامبر اسلام(ص) هم در رسالت خود بر همان معرفت وجودشناسانه تاکید کرده است. این تفکر چنان تفکری است که در فلسفه اسلامی وجود دارد. مفاهیم اصلی موجود در این مکتب از این قبیل است که مثلا از خداوند به علت العلل یا واجب الوجود من جمیع الجهات و الحیثیات تعبیر می شود و دین تجلی خداوند است. در نظر آنها وحی عبارت است از اتصال نبی با عقل فعال و مسائلی از این قبیل، این تفکر و این مفاهیم هیچ ربطی به مفهوم قرائت که در دنیای حاضر از آن سخن گفته می شود ندارد.» (ص 367) عبارات فوق دارای اشکالات بسیاری است: اولا: اصطلاح معرفت وجودشناسانه، اصطلاحی غلط است و هیچ متفکری آن را نقل نکرده است. در خود لفظ وجودشناسی و وجودشناسانه معرفت نهفته است و هیچ گاه اصطلاح معرفت صفت وجودشناسانه را پیدا نمی کند. ثانیا: اینکه مبانی فلسفی متفکری، افلاطونی و یا ارسطویی باشد هیچ ارتباطی به پذیرش قرائت واحد یا کثیر از متون دینی ندارد. ثالثا: اگر مراد از قرائت پذیری، فهم مفاهیم و گزاره های دینی باشد، اینکه کسی خدا را علت العلل یا واجب الوجود بداند و یا وحی را اتصال نفس نبی به عقل فعال بداند قطعا قرائتی از دین را عرضه کرده است و این گونه نیست که «این مفاهیم هیچ ربطی به مفهوم قرائت که در دنیای حاضر از آن گفته می شود» نداشته باشد. به علاوه هر تفسیری که یک متفکر - چه دیروز و چه امروز - از این مفاهیم دینی ارائه دهد طبق نظر امثال آقای شبستری خود نوعی قرائت از آنهاست. تعارض متافیزیک با متن خوانی از نظر آقای شبستری میان متافیزیک - خواه افلاطونی و ارسطویی باشد یا صدرایی - با متن خوانی ناسازگاری وجود دارد. «متن خوانی اگر هم بگوییم ریشه هایی در گذشته دارد فعلا رویکرد فلسفی جدیدی است غیر از رویکرد فلسفی انتولوژیک، از آن گونه که در متافیزیک افلاطون و ارسطو بوده و آقایان هم با تغییرات و تکمیلاتی از آن تبعیت می کنند و در تفکر صدرالمتالهین به نام حکمت متعالیه بالاخره همان متافیزیک به گونه ای دیگر خودش را ظاهر کرده است.»
خلاصه ماشینی:
"چه کسی گفته است که حقوق بشر اسلامی با انسانها و جامعهای که در آن زندگی میکنند سروکار ندارد؟ مگر میتوان یک نظام حقوقی بدون ارتباط با انسانها ارائه داد؟ معنای این سخن که حقوق بشر متافیزیکی با روح مجرد سروکار دارد چیست؟ اگر کسانی مانند آیتالله جوادی آملی در انسانشناسی خود سخن از روح مجرد به میان آوردهاند، مرتکب چه خطای فکری شدهاند؟ اگر در حقوق از روابط قانونمند میان انسان بحث میشود، وجود روح مجرد چه لطمهای به قانونمند بودن روابط میان انسانها خواهد زد؟ اینکه حقوق بشر باید مبتنی بر فطرت و برخاسته از ابعاد و نیازهای واقعی روح انسان باشد، نشانه بیگانگی آن با واقعیتهای اجتماعی و تاریخی و انتزاعی بودن آن نیست.
آیا از این مطلب که روابط انسانها و جوامع با یکدیگر باید براساس حقوق و قواعدی تنظیم شود که برخاسته از فطرت انسانهاست میتوان این نتیجه را گرفت که: «پس باید عزم را برای سازماندهی نظام اجتماعی و سیاسی و بینالمللی براساس آن حقوق جزم کرد و در این راه همه موانع را گرچه با خشونت از میان برداشت و چون آن حقوق متافیزیکی ناشی از نظام آفرینش انسان و جهان و منسوب به کتاب و سنت با قرائتهای متفاوت از متون دینی سازگار نیست باید دهان کسی را که از قرائتهای مختلف سخن میگوید خرد کرد!» (ص 246) متأسفانه آقای شبستری گهگاه از این نتیجهگیریهای غیرمنطقی میکنند و همه مخالفان فکری خود را به یک چوب میرانند و همه را خشونت طلب معرفی میکنند."