چکیده:
موضوع اصلی این مقاله، بررسی تفاوت تجارب وحیانی و عرفانی است. نگارنده، پس از بررسی عامل اهمیت یافتن تجارب عرفانی در دوره جدید، به بررسی دو دیدگاه ساختی گروی و ذات گروی در زمینه تجربه دینی پرداخته و تأثیر این بحث را در تفاوت تجارب عرفانی و وحیانی نشان داده است. طبق ذات گروی، میان تجارب دینی، هسته مشترکی در کار است که تفاسیر و زبان و معارف فاعل تجربه، در آن تأثیر ندارد؛ ولی ساختی گروی می گوید که هیچ تجربه تفسیر نشده ای در کار نیست. نگارنده نشان داده است که طبق هر دو دیدگاه، تجارب وحیانی از سنخ دیگری هستند....
خلاصه ماشینی:
"ذاتگرایی و ساختیگرایی پیشتر گفتیم که فلاسفه دین در دوره مدرن، دو ادعا درباره تجارب دینی داشتند: نخست این که میگفتند: در تجارب عرفانی (و گزارشهای) آنها زبان و فرهنگ عارف تأثیر ندارد.
از همه مهمتر اینکه میگفتند: میان تجارب دینی گوناگون، هسته مشترکی وجود دارد؛ یعنی آن تجربه خاص و محض را میان همه تجارب دینی مشترک میدانستند؛ بنابراین، ذاتگرایان به طور کلی دو ادعا دارند: نخست اینکه میگویند: زبان و معلومات و انتظارات و فرهنگ عارف و صاحب تجربه، در تجربهاش دخالت ندارد و به آن شکل و صورت نمیدهند.
بحثهای بسیار دامنهداری درباره نزاع ساختیگرایان با ذاتگرایان مطرح شده، و داستان این نزاع، یکی از خواندنیترین و جدابترین مباحث مربوط به تجارب دینی و به تعبیری، یکی از پربارترین مباحث آن است و روشنترین پیامد این بحث برای مسأله مورد نظر ما، وحدت تجارب پیامبر با تجارب عارف یا تغایر آنها است؛ پیامدی که پیشتر به آن اشاره کردهایم؛ چرا که طبق ذاتگروی، تجارب پیامبر و عارف از یک سنخ هستند و هسته مشترکی دارند؛ ولی بر اساس ساختیگروی، درباره تجارب، با کثرت غیرقابل تحویل به هسته و تجربهای واحد روبهرو هستیم و تجارب پیامبران و عارفان هم از این اصل مستثنا نیستند.
صورت دیگری هم میتوان در نظر گرفت؛ یعنی میتوان برای تجارب، هسته مشترکی قائل نشد و از سوی دیگر، تباین ذاتی تجارب را پذیرفت؛ تباینی که در اثر مفاهیم و مقولات و انتظارات به بار نیامده است؛ بنابراین، این ساختیگروی فقط در مقام واکنش به ذاتگروی شکل گرفته است و آنها یگانه گزینههای ممکن نیستند."