چکیده:
وصفناپذیری، از ویژگیهای بارز حالات عرفانی است که عارفان بر
آن تأکید دارند. از این رهگذر، مسأله زبان عرفان مطرح میشود که در این
زمینه، دیدگاههایی از قبیل نظریه احساسات، نظریه کوری معنوی، نظریه
صعوبت بیان، نظریه وصف سلبی و نظریه نقص منطق زبان عرفی وجود
دارد. در این مقاله، تمام دیدگاهها بررسی، و نظریهای جدید هم درباره زبان
عرفان مطرح شده است. عوامل زبان رمزی در عرفان، از دیگر مباحثی
است که این مقاله را همراهی میکند.
خلاصه ماشینی:
"(21) سوالی که به دنبال این تأکید مطرح میشود این است که چرا عرفا نمیتوانند تجارب خویش را به زبان بیاورند؟ کاربرد زبان چه مشکلی دارد که اهل تجربه آن را احساس کرده و خود را از توصیف ناتوان میبینند؟ به طور کلی زبان در عرفان چه کاربردی دارد؟ و اصولا «زبان عرفان» چیست؟ در رابطه با بیان ناپذیر یافتههای عرفانی، چندین نظریه مطرح است (22) که در اینجا به اهم آنها اشاره کرد و به قدر امکان به نقد آنها نیز میپردازیم.
ثانیا: مسأله اصلی توصیف ناپذیری در زمینه تجارب عرفانی بوده اما آنچه استیس بیان کرد در نهایت این شد که چون متن تجربه عارفان متناقض است، زبان و توصیف آنان از این تجارب، شطح گونه و متناقض نماست.
حال اگر این تعداد از گزارشگران و شاهدان توصیفهای مشابه و مشترک اما شطحآمیز از حالات خویش داشتند، آیا میتوانیم گفت همه آنها در توصیف مبتلا به سوء توصیفند؟ و آیا مادر وضعیتی هستیم که بتوانیم صدق یا سود توصیف را به عارفان نسبت دهیم؟ اگر ما با گزارش یکی دو نفر در گوشهای از دنیا رو به رو بودیم، شایدی توانستیم آن را گرفتار به توصیفی بدانیم، اما اگر شواهد وقوع این گونه تجارب از سراسر جهان باشند و در حلول تاریخ موارد متعددی داشته باشد و بیانها و اظهارات آنان مشابه یکدیگر، آیا باز میتوان تمام آنها را به خطا در توصیف متهم کرد؟ البته ممکن است در پارهای موارد عارف در توصیف و گزار شگری چندان دقت ننماید، اما انصاف نیست که تمام گفتههای عارفان در حلول تاریخ ابتلا به این آفت کرد."