چکیده:
در این مقاله،نخست به بازشناسی مفهوم تخیل پرداخته شده و معانی گوناگون آن به اجمال مورد بررسی قرار میگیرد.این بحث مقدماتی روشن میسازد که شناخت مفهوم تخیل به عنوان یک ظرفیت انسانی کار سادهای نبوده و باید به عنوان یک پروژهء ناتمام برای دستاندرکاران تعلیم و تربیت و خصوصا سیاستگزارانی که به نوآوری و تحول در این عرصهء خطیر میاندیشند مطرح شود.خصوصا اینکه باید میان معنای تخیل در کودکی و بزرگسالی و تخیل به عنوان یک ظرفیت فکری-ذهنی ممتاز و یک بیماری و عارضهء خطرناک تمایز قائل شد.به دنبال این مبحث مقدماتی،از منظر ثبوتی دربارهء کاربرد تخیل و تجربیات تخیلی کودکان در برنامههای درسی و آموزش بحث میشود.این موضوع متضمن پذیرش اصل تازهای در طراحی آموزشی است و چگونگی پاسخگو نمودن آموزش به قدرت و ظرفیت تخیل به عنوان یک ابزار ذهنی یا یک منبع مغتنم در فرایند یاددهی-یادگیری را در کانون توجه قرار میدهد.در بخش بعدی، ظرفیت تخیل در انسان از منظر اثباتی مورد توجه قرار میگیرد و ضرورت پرورش آن در نظامهای تعلیم و تربیت از ابعاد گوناگون مورد بحث واقع میشود.از جملهء این ابعاد میتوان به انسانشناسی و هستیشناسی اسلامی،نقش برنامه درسی در فعلیت بخشیدن به ظرفیتهای بالقوهء ذهنی یا"ساختن ذهن"،نقش تخیل در تفکر مفهومی،نسبت گسستناپذیر تخیل با خلاقیت و بالأخره،نسبت تخیل با حل مسئله یا فرایند علمی اشاره کرد.در آخرین بخش مقاله و در مقام جمعبندی،علاوه بر تأکید بر مواضع اساسی نویسنده در این زمینه،ضرورت پرداختن به پروژهء دیگری جهت شناسایی-"قفلهای ذهنی"در نظام آموزش و پرورش که مهمترین موانع بر سر راه استفاده از تخیل یا پرورش آن میباشد مورد بحث قرار میگیرد.
خلاصه ماشینی:
"بنابراین،در این وهله از تعلیم و تربیت باید به دنبال پرورش قوهء تخیل بود که همانگونه که اشاره شد،معرف ظرفیت فاصله گرفتن از واقعیت یا دیدن حقایق و معانی فراتر از واقعیتهای محسوس و ملموس است،نه عدم توان تمیز میان امر واقعی و غیرواقعی.
ایگان اظهار میدارد که این اصل نیز میتواند(یا باید)مورد توجه باشد: "آغاز یادگیریهای بعدی از طریق اتصال به آنچه کودکان میتوانند تصور کنند" بدینترتیب،عنصر تخیل را از عناصر مهم در شناخت«قرارگاه»یا«تکیهگاه»توسعهء تجربیات کودک به شمار میآورد و بر آن به عنوان قابلیت و استعدادی پایدار،والا و دارای ارزش تعلیم و تربیتی تأکید مینماید.
به دیگر سخن،استفاده از تخیل به عنوان یک سرمایهء بالقوهء انسانی مطرح است که پرورش یا زمینهسازی برای شکوفایی آن باید از جمله اهداف تعلیم و تربیت در تمام دورههای تحصیلی باشد و برنامههای درسی باید به پرورش این استعداد ویژهء آدمی اهتمام ورزد.
اکنون ضمن مرور بر این ده مورد که در جای خود روشنگر است، تأکید مینمایم که شناسایی به اصطلاح«قفلهای ذهنی»در نظامهای آموزشی مختلف در عین مشابهت میتواند تفاوتهایی نیز داشته باشد و بدینترتیب شناخت آنها در نظام آموزشی ما به ویژه در ارتباط با برنامههای درسی و آموزش پروژهء دیگری است که باید به آن اهتمام ورزید."