چکیده:
تأثیر منهج در معرفت و شناخت انسان بر هیچ کس پوشیده نیست. اختلاف قرائات و تفاوت
برداشتها از گسست و اختلاف در منهج صورت میگیرد و تقریب مناهج گامی بلند به سوی
فهم واحد و جلوگیری از تشتت آرا است.
عناصر تشکیل دهنده یک منهج معرفتی ـ که با اختلاف در آن مناهج متعدد به وجود
میآید ـ سه چیز است:
مصادر گزینش شده برای فهم و استنباط و تفاهم؛
برخورد با آن مصادر (تحدید و تعیین حوزة استفاده از آنها)؛
عرض و مقارنة مصادر و رتبهبندی آنها به ویژه در وقت تعارض و ناسازگاری.
نوشته حاضر تتبعی است از مناهج و متدهای گذشتگان در تحقیق پیرامون معارف دینی و
تفهیم و تفاهم آن، و تحقیقی است در ارائه منهجی واحد برای دانش فقه و منطق استنباط.
The role of method in human cognition and knowledge is not hidden to anybody. The differences of perceptions and interpretations arise from the differences and gaps in methods of research. Reducing the differences of methods is، therefore، a big step towards attaining a common approach and preventing the formation of diverging views.
The building block of any cognitive method consists of:
1)the selected resources of understanding and inferences;
2)the way to approach those resources (specifying the limits and scopes of using them;
3)evaluation، comparison and classification of those resources، particularly in case of any con¬flict among them;
The present paper is a survey of the classical methods of researching، and understanding religious cognitions. The paper also suggests a unified method for the jurisprudence and the logic of infer¬ence.
خلاصه ماشینی:
"عناصر تشکیل دهنده یک منهج معرفتی ـ که با اختلاف در آن مناهج متعدد به وجود میآید ـ سه چیز است: مصادر گزینش شده برای فهم و استنباط و تفاهم؛ برخورد با آن مصادر (تحدید و تعیین حوزة استفاده از آنها)؛ عرض و مقارنة مصادر و رتبهبندی آنها به ویژه در وقت تعارض و ناسازگاری.
منهج «ایمانگرایی» که به نوعی به شهود و اشراق بر میگردد متد دیگری برای فهم و اعتقاد و سلوک بود که مورد توصیه مسیحیت قرار گرفت؛ زیرا مسیحیان از سویی خود را با متنی مدون و الاهی روبهرو نمیبینند، این گروه انجیل را نیز زندگانی و سخنان حضرت عیسی (ع) میدانند که متی و لوقا و یوحنا و مرقس آن را نوشتهاند نه وحی الاهی، توماس میشل در این باره میگوید: مسیحیان هرگز نمیگویند عیسی کتابی به نام انجیل آورد، آوردن وحی توسط عیسی به گونهای که مسلمانان در مورد قرآن و پیامبر اسلام معتقدند، در مسیحیت جایی ندارد.
مثال دوم از دانش کلام است: عقلگرایی، بیانگرایی (نصبسندی) و ایمانگرایی سه منهج عمده در مناهج متداول در این دانش است که از همان سه عنصری که اشاره کردیم ـ یعنی ناهمگونی مصادر معرفت، اختلاف در برخورد و نحوه تعامل با آنها و رتبهبندی و عرض و مقارنه آنها با یکدیگر ـ نشأت میگیرد.
بر هیچ محققی پوشیده نیست که مبحث «اصول علمیه» در اصول فقه شیعه و اهل سنت همسان نیست، بلکه قابل مقایسه نیست، در حالی که اصول امامیه و به تبع آن، فقه این گروه به طور گسترده به مباحث اصول علمیه پرداخته، حدود آن را ـ به ویژه بعد از شیخ انصاری (ره) ـ تعیین کرده و در فقه نیز تا حد گسترده از آن بهره میبرد، در اصول فقه و فقه اهل سنت مطمح نظر قرار نگرفته است."