چکیده:
فلسفه علم کلام از جمله «فلسفههای مضاف» است که در قرن اخیر مورد توجه دانشمندان
قرار گرفته. هرچند بیشتر وپیشتر غربیها بدان پرداختهاند. اخیرا از نگاه
اندیشهوران مسلمان نیز مغفول نمانده است. فلسفه کلام، نگاهی بیرونی به مباحث و
مسائل این علم دارد که با ارائه گزارش وصفی ـ تحلیلی به آنها میپردازد.
مسائلی که تحت عنوان فلسفه علم کلام در این نوشتار آمده است عبارتند از:
نامگذاری، تعریف، موضوع، غایت، وظایف و مسؤولیت، روشها، قلمرو، مذاهب و مکاتب
کلامی، عوامل و زمینههای پیدایی، ادوار و مراحل تاریخی، رویکردهای کلی،
ویژگیها.
خلاصه ماشینی:
"طبیعی است که برای فهم آن گزارهها و تشخیص صدق و کذب آنها باید با شناخت ابزار و حدود آن آشنا شد که آن هم در گرو آشنایی با علم «معرفتشناسی» است؛* به همین جهت این علم در واقع بر همه علوم و از جمله علم کلام تقدم دارد؛ زیرا تا نظریه معرفت حل، و مقدار نیل بشر به شناخت خود تبیین نشود، هرگز طرح مسائل فلسفی -کلامی سودی ندارد؛ زیرا کسی که میپندارد جهان قابل شناخت نیست و کسی که در این وهم متحیر است که شناخت هیچ چیز غیر تجربی میسور نیست، ارائه مسائل عقلی که به پذیرش اصل شناخت مسبوق است، برای او نفعی ندارد (جوادی آملی،ج 13، ص21).
8. قلمرو علم کلام بحث از قلمرو علم کلام و تعیین گستره آن ممکن است در گرو تعریف، موضوع و اهداف و غایات علم کلام و همچنین رسالت و وظایف متکلمان باشد؛ اما به طور قطع، مورد سوم و چهارم در گستره و قلمرو علم کلام نقش جدی و تأثیری مهم دارد؛ پس علم کلام صرفنظر از مقام تعریف و تعیین موضوع، بلکه در مقام واقع از همان ابتدا قلمروی گستردهتر داشته است؛ چرا که وظیفه عمده و رسالت جدی متکلمان در عرصه پاسخ به پرسشها و دفاع از عقاید دینی در مقابل شبهات و اشکالات دیگران، آنها را وا میداشت تا در مقابل هر پرسشی، پاسخی، و در مواجهه با هر شبههای، دفاعیهای مناسب عرضه بدارند و چه بسا پرسشها و شبهات فراتر از اصول اعتقادی بوده و حتی فروع دین و مباحث احکام را نیز در بر میگرفته است."