چکیده:
اچ. پی. گریس (H. P. Grice)، عضو شورای مدیریت دانشکدة سنتجان دانشگاه آکسفورد و پیتر. اف. استراسون (Peter. F. Strawson) استاد فلسفة دانشگاه آکسفورد بودند، سمتهایی که تا هنگام بازنشستگی آنها ادامه داشت. گریس و استراوسون در این نوشتار درصدد ابطال عقیدة کواین (Quine) هستند. کواین بر این باور است که تمایز تحلیلی ترکیبی (analytic synthetic distinction) معتبر نیست. استدلال آنها در برابر کواین این است که اگر ایدة ترادف (the idea of synonymy) بیمعنا است، در این صورت ایدة معناداری نیز اساسا بیمعنا است. گریس و استراسون استدلال میکنند که کواین نتوانسته است اثبات کند مفهوم تحلیلیت (analycity) بیهوده و بیمعنا است.
پروفسور کواین در مقاله «دو حکم جزمی تجربهگرایی» تمایز فرضشده میان گزارههای تحلیلی و ترکیبی (analytic and synthetic statements)و دیگر ایدههای مربوط به آنها را نقد میکند و میگوید قائل به چنین تمایزی نیستیم. قصد داریم اثبات کنیم که نقدهای وی از این تمایز، ردیة او را توجیه نمیکند...
خلاصه ماشینی:
"حال، در این شرایط هنوز نمیتوان گفت در کاربرد این دو واژه اساسا تمایز مشخصی وجود ندارد، زیرا حداقل تمایزی وجود دارد که دربارة آن سخن گفتهایم (یعنی تمایز میان گزارههایی که بهنظر میرسد دارای یک خصوصیت مشخص هستند و گزارههایی که ظاهرا فاقد این خصوصیت مشخص هستند) و ممکن است تفاوتهای مشخص دیگری نیز وجود داشته باشد که به ظاهر این تفاوت را توجیه کنند؛ اما به یقین میتوان گفت آن تفاوتی که فلاسفه فرض کردهاند در کاربرد این واژهها آشکار است، اصلا وجود نداشته است.
» به نظر میرسد معنای «رضایتبخش» دادن یکی از این دو اصطلاح دو چیز را دربردارد: (1) ارائه تبیینی که شامل هیچیک از اصطلاحات مربوط به این مجموعة خانوادگی نمیشود (2) ظاهرا تبیین مورد نظر باید همان ویژگی عام تبیینهای ردشدهای را داشته باشد که شامل این مجموعة خانوادگی میشوند (یعنی باید در تمام مواردی که، برای مثال، واژة «تحلیلی» را میتوان بهکار برد، دارای خصوصیتی مشترک و خاص باشد؛ و مانند تبیینی که با جملة: «گزارهای، تحلیلی است اگر و فقط اگر...
ممکن است مثالهای دیگری برگزید که در آن احتمالا در واژههای «تحلیلی» و «ترکیبی» تردید کرده و شک زیادی دربارة واژة «درست» نداشته باشیم تردید در این موارد، درست به اندازة مورد نمونه، به طور ضمنی در مفهوم تحلیلیت ابهام ایجاد میکند؛ (زیرا علت این تردید بهقدر کافی بهوسیلة نوع واحد یا مشابهی از وساطت بیان میشود که در روابط واژههایی به وجود میآید که در چارچوب گزارة مربوط به پرسش تحلیلی یا ترکیبی مطرح میشود."