چکیده:
تکاملگرایان معتقدند که میزان شواهد و قراین بهنفع نظریة تکامل آنقدر زیاد است که دیگر نباید در وقوع تکامل زیستی تردید روا داشت. در مقابل خلقتگرایان بر این باورند که نظریة تکامل در بهترین حالت یک نظریه علمی است و نه یک واقعیت. مقالة حاضر به تحلیل فلسفی این دو ادعا میپردازد. نتیجة مقاله آن است که قسمتهایی از نظریه به واقعیت تبدیل شده است اما در مورد قسمتهایی دیگری از آن بایستی قدری با احتیاط بیشتر سخن گفت. امر واقعی نگاشتن این اجزا رها کردن جانب احتیاط است و نادیده گرفتن امکان خطاپذیری معرفت علمی
خلاصه ماشینی:
"در ادامه خواهیم دید که جزء تاریخی نظریه تکامل، این گام اضافی را با چالش روبرو خواهد ساخت، اما قبل از آن باید ببینیم که نظر تکاملگرایان در مورد «امور واقعی» چیست؟ و «امر واقعی» چه تفاوتی با «نظریه» دارد؟ ارنست مایر، تکاملگرا و آشنا با فلسفه، به این سئوالات چنین پاسخ میدهد: «یک نظریه برای اینکه معتبر باشد بایستی برپایة امور واقعی یا واقعیتها مبتنی باشد، اما چگونه میتوان تمایزی میان یک نظریه و یک واقعیت قائل شد؟ چه هنگام یک نظریه که بارها تأیید شده و بهصورت جهانی مورد حمایت قرار گرفته است را یک امر واقعی در نظر گرفت؟ مثلا یک تکاملگرای امروزی ممکن است بگوید نظریه تکامل دیگر، یک امر واقعی است.
در اینجا بیش از آنکه بخواهیم بر این تناقض انگشت گذاریم باید به این نکته توجه خود را معطوف کنیم که مایر بهعنوان یک دانشمند با تجربه و آشنا با تاریخ علم، بر خطاپذیری معرفت علمی توجه داشته است و علیرغم باور به درستی «تغییرگونهها» و «وجود نیای مشترک» جانب احتیاط را رها نمیکند و با انگشت گذاردن بر وجود جزء تاریخی در نظریههایی که به تبیین حوادث گذشته میپردازند امکان خطاپذیری آنها و جایگزین نشدن آنها با امور واقع را مرتفع نمیداند.
اما آیا از صرف این مشاهدات و بدون کمک گرفتن از اجزاء تبیینی نظریه (انتخاب طبیعی) میتوان رأی به تغییر گونهها (تکامل در سطح کلان) داد؟ برای پاسخ دقیق به این سئوال نیازمند تعریف جامع و مانعی از «گونه» هستیم که زیستشناسی در حال حاضر فاقد آن است."