چکیده:
یکی از دیدگاههای رایج درباب توجیه، مبناگرایی است. از مبناگرایی، تقریرهای گوناگونی ارائه شده است. یک قرائت، تفسیر اعتدالی است که پال موزر، یکی از معرفتشناسان معاصر، آن را مطرح کرده است. این نظریه که از جهاتی شباهت با نظریه فیلسوفان مسلمان دارد، سطوح مختلف مبنا را مطرح میسازد. بر طبق آن، آنچه میتواند مبنا به نحو مطلق و قطعی قلمداد شود، همان تجارب و دریافتهای حضوری انسان است اما به کمک تبیین. به دنبال آن، گزارههایی میتوانند مبنا قرار گیرند که از چنین تجاربی به نحو غیراستنتاجی به دست آمده باشند که وی آنها را مبنای مشروط مینامد. سایر گزارهها، گزارههای استنتاج شده از گزارههای قسم قبلی هستند. از مهمترین ویژگی این دیدگاه، درونیگرایی معتدل است. اهمیتی که وی برای تبیین و کلنگری معرفت قایل است، موجب میشود تا قید چهارمی بر قیود سهگانه معرفت بیافزاید.
خلاصه ماشینی:
"به نظر موزر، در پاسخ به استدلالهای شکاکانه، گزینههایی که فراروی معرفتشناس قرار دارند عبارتاند از: (الف) تبیین کنیم چرا تسلسل بیپایانی از باورهای توجیهکننده مورد نیاز، در حقیقت، مشکلی را برای معرفتشناس به وجود نمیآورد؛ (ب) نحوة متوقف نمودن تسلسل را اثبات کنیم و بدین ترتیب، نحوة پایان یافتن آن را مشخص نموده و نشان دهیم؛ یا اینکه (ج) استنتاج شکاکانه را پذیریم که توجیه استنتاجی محال است یا لااقل، چنین توجیهی بالفعل در اختیار ما نیست.
در پاسخ به این پرسش که مستنتج بودن برخی گزارهها چگونه موجب اعتبار سایر گزارهها میشود، معتقدند اصولی وجود دارند که بیان میدارند: - برخی گزارهها مستقل از روابط منطقی آنها با دیگر گزارهها موجهاند؛ - هرگزاره دیگری که ارتباطی با گزارههای قبلی داشته باشد، نیز موجه است.
ج) درونیگرایی رادیکال (radical internalism) این دیدگاه، مبنای ادلهای را یا در حالات روانشناسانه انسان میداند یا در محتواهای آنها اما معتقد است که میبایست فاعل شناسا آگاهی داشته باشد که در چنین حالات روانشناسانه غیرعقیدتی قرار دارد.
حال چگونه میتوان تجارب غیرگزارهای را مبنا قرار داد و وهمی بودن آن را برطرف نمود؟ به تعبیر دیگر، موزر میگوید اگر ملاک مبنا بودن همان وجدان و علم حضوری باشد، با توجه به این که وجدان و یافت حضوری تنها نوعی تجربه است و متضمن هیچ باوری دربارۀ عالم خارج نمیباشد، چگونه میتواند بر آن اعتماد کرد؟ از این رو، ممکن است خود تجربه، امری واقعی باشد اما در خارج مصداقی نداشته باشد."