چکیده:
گرایش چشمگیر جهان غرب به امور درونی و تواناییهای باطنی انسان و پیدایش صدها فرقه
کوچک و بزرگ در این راستا، اندیشمندان غرب را با موضوعی بسیار مهم، جدید و فراگیر
روبهرو ساخته است. دنیای غرب پس از قرنها توجه به عقلانیت ابزاری محض، ابتهاجات
مادی و زندگی ماشینی اکنون موج بزرگی از باطنگرایی را در درون خویش احساس میکند
که برای مهار آن، باید آن را بشناسد. حرکت این موج مواج به سمت شرق اسلامی و ورود
آن به کیان مسلمانان با بازتابی بسیار متفاوت با آنچه در غرب رخ داده، روبهرو شده
است. تعالیم باطنگرایی قدیم و جدید همچون «ذن»، «یوگا»، «مدیتیشن» و ... با
استقبال نهچندان گرم مواجه شد. اگرچه گروهی شیفته این تعالیم شدند؛ ولی گروه
بسیاری نیز با بیتفاوتی از کنار آن گذشتند و گروهی به مخالفت با آن پرداختند و این
همه از آن رو بود که شرق اسلامی، بنیانهای محکمی از عرفان و معارف معنوی اسلامی را
در خود داشته و هرگز بر آن پشت نکرده بود. شیفتگی گروهی از مسلمانان به تعالیم
وارداتی هم چه بسا به علت کافی نبودن آگاهی ایشان از گنجینه گرانبهای معارف عرفانی
باشد که این فقدان هم معلول عدم عرضه عرفان اسلامی به زبان روز است.
اکنون برای رفع ناهمواری موجود در راه پذیرش این تعالیم، گروهی بر آن شدهاند تا
بین عرفان اسلامی و تعالیم باطنگرایی امروز دنیای غرب، سازشی پدید آورده و معجونی
از این دو فراهم کنند که به مذاق اغلب افراد خوش آید و سبب مقبولیت این تعالیم شود.
این مقاله بر آن است تا ضمن تشریح مهمترین بنیان عرفان اسلامی و باطنگرایی غربی،
امکان پیدایش هرگونه تلفیقی بین این دو را نفی کند.
خلاصه ماشینی:
"اما همانگونه که قرنها با خودباوری ویژهای با عنوان اومانیزم تربیت یافته و شالوده دنیای مدرن را بر این تفکر بنیان نهاده بود، با این پیشفرض به جستوجوی داروی درد خویش در سنت گذشتگان پرداخت و چیزی را طلبید که با محوریت انسان منافات نداشته باشد و از بازگشت خدا و دین به جایگاه محوریت حیات ممانعت کرد و درست به همین علت است که در خمیرمایه تعالیم باطنی امروز دنیای غرب، اثر چندانی از آموزههای ادیان الاهی دیده نمیشود[4]؛ (تعالیمی خالی از شرایع آسمانی و به عبارتی عرفان منهای شریعت).
چنانکه گذشت، بندگی در ندیدن خود و دیدن خدا حاصل میشود و فقط این، مقصود عارف واقعی است؛ درحالیکه توجه به خویش در باطنگرایی جدید غربی ومحور قرار گرفتن خود با «بیخود شدن از خویش» در فرهنگ عرفان اسلامی تعارضی از سنخ تناقض دارد.
) البته چه بسا گفته شود که تلفیق مطلوب بین باطنگرایی جدید و عرفان اسلامی، تلفیقی است که در آن به ضوابط شریعت عمل شود، بدون آنکه چیزی از آن فروگذار شود، شیوههای باطنگرایی هم بر آن افزوده شود؛ ولی با صرفنظر از تعارضهایی که بین ضوابطشرعی با شیوههای باطنگرایی وجود دارد، باید گفت حقیقت بندگی، مقتضی منحصر ساختن رفتارها به فرمانهای الاهی است؛ به این معنا که بنده، جز فرمانبرداری از خدا را روا نداند و هر چه غیر از آن است را در تعارض با بندگی ببیند، اگرچه خداوند آن را در شمار محرمات عمومی شرعی نیاورده باشد."