خلاصه ماشینی:
"تلاش برای تأمین مالی تئاتر از طریق توجه به ذائقه مخاطبان عام نیز تئاتر با این دغدغه دست به گریبان میکند که مبادا ارزشهای معنوی و هنری خود را قربانی ذائقه نازلتر توده مخاطبان نماید2 اما آیا پیدا کردن حد اعتدالی در میان راه بین تئاتر دولتی و تئاتر خصوصی امکانپذیر است؟آیا هنرمند تئاتر میتواند در عین متکی بودن بر حمایتهای دولتی،استقلال هنری خویش را حفظ کند؟آیا امکان حفظ جنبههای والای هنری خود را در عین وابستگی به درآمد گیشه دارد؟اینها سؤالاتی نیستند که پاسخهای مطلق و قطعی داشته باشند.
برای این مراکز دو هدف عمده در نظر گرفته شده است:تولید حد اقل دو نمایش جدید و باکیفیت در سال و نیز مشارکت در تولید آثار نمایشی از طریق حمایت از گروههای مستقل محلی،به منظور «تضمین حضور حرفهای»مدیر مرکز و جلوگیری از تبدیلشدن او به فردی صرفا اداری،وی موظف است در طول دوره سه ساله مدیریتاش حد اقل نیمی از تولیدات اجباری مرکز را(یعنی سه نمایش) شخصا سرپرستی و هدایت کند.
وگرنه،سرچشمههای تمرکززدایی تئاتری را بایستی در تمایل روبه رشدی جستوجو کرد که از دهه آخر قرن نوزدهم و با تشکیل تعدادی تئاتر در شهرستانها،مثل تئاتر مردم (The?a?tre du PeuPle) که موریس پوتشه Maurice Pottecher) در سال 5981 در بوساژ (Bussage) تأسیس کرد؛و نیز در کمپانیهای سیاری مثل تئاتر ملی دورهگرد فیرمن ژمیه (Fermin Fmier) که از سال 1191 سالن نمایشی با 0061 صندلی را به کمک کامیونهای بخار از شهری به شهر دیگر منتقل و نمایش اجرا میکرد،به عرصه ظهور رسید."