چکیده:
در این مقاله که با هدف بحث در چگونگی ارتباط قضاوتهای ارزشی و علم اقتصاد نگارش یافته است،ضمن تبیین قلمرو و دامنه نفوذ و محدویتهای علم تجربی و معرفی میزان کاشفیت آن از حقیقت به بررسی اعتبارات و ارزشها از دیدگاه فلاسفه اسلامی پرداخته شده و اعتبارات به صورت اموری ذهنی معرفی گردیدهاند.باور مقاله آن است که ارزشها در ایجاد واقعیات عینی،که بخصوص موضع مطالعه علومانسانی هستند،بدون تأثیر نمیباشند و به اعتبارات دیگر پدیدههای اقتصادی متأثر از باورها اعتبارات انسانهائی است که کردار اقتصادی آنان به محک تجربه و ابطالپذیری زده میشود اما این به معنی دخالت ارزشها در علوم نمیباشد.یعنی درست است که ارزشها در علومانسانی خالق واقعیات هستند،اما بررسی علمی واقعیت بیارتباط با ارزشها و مستقل از آن است.
خلاصه ماشینی:
"نکتهای که مطرح میباشد این است که آیا در علوم انسانی و مثال علم اقتصاد رفتار و کردار اقتصادی-که براساس مفروضات دارای رفتار عقلائی است و بررسی آن در واقع ما را به فرضیات و سپس قوانین اقتصادی میرساند-خود تحت تأثیر ارزشها و باورهای او نیست؟به عبارت دیگر وقتی در تفکری تجارت کردن و سود بردن و بهره گرفتن و سوداگری امری مذموم و ناپسند تلقی میشود و در باور دیگری همین اعمال ستوده و پسندیده است کسانی که پایبند این تفکرات هستند هر کدام مطابق باورهای خویش دست به سوداگری میزنند یا نمیزنند و پس از آن است که رفتار اقتصادی این گروهها بررسی میگردد و احتمالا تبیین میشود و به صورت قانون و تئوری درمیآید.
بر این قاعده ما بوجود آمدن«علم»های انسانی متفاوت از هم را نیز امکانپذیر میدانی وقتیکه ما بتوانیم براساس عقاید و ضوابط دینی و فکری خودمان نسلی را پرورش داده و تربیت نمائیم که معتقد به باورها و تفکرات خاصی باشند و مطمئن باشیم که آنان بخاط زمینه مذهبی این باورها عامل به آنها خواهد بود چرا که اصولا ایمان به این تفکرات و عقاید در عمل و ارکان17او متجلی میشود آیا نباید انتظار داشت که عملکرد اقتصادی آنان در مصرف و تولید و توزیع و مبادله تحت تأثیراین ارزشهای آموخته شده به آنان ترکیب خاصی داشته باشد و هر گاه ما این عملکردها و رفتارها را تبیین نمائیم آیا در واقع به«علم»ی متفاوت از آنچه هست دست نیازیدهایم و در آن صورت آیا هر جامعهای نمیتوان متناسب ارزشهای خود از طریق یک نظام آموزشی جامع،صاحب و مالک علم اقتصاد خاص خود باشد."