خلاصه ماشینی:
مطابق دیدگاه دوم،«دموکراسی»از آن حیث که به نفی مبانی الهی و آسمانی سیاستنظر دارد، نمیتواند مبنای عمل سیاسی در جوامع«دین محور»-و از آن جمله اسلامی-قرار گیرد و البته به معنای نفی جایگاه و نقش ضروری مردم در حکومت نمیباشد،چرا که میتوان به الگوی سومی دست یافت که در آن ضمن پاس داشتن حقوق و شأن و منزلت مردم در اداره جامعه، حرمت ارزشها و اصول دینی نگاه داشته شده و به نوعی مردمسالاری در ذیل اصول و قوانین دینی منجر میگردد.
این روش در عین مخالفت با دموکراسی غربی،با استبداد و دیکتاتوری نیز تضاد دارد و ایشان از آن به«مردم سالاری دینی»تعبیر نمودهاند، روشی تازه و نو که میتواند در تحلیل نظامهای سیاسی به عنوان یک روش مستقل و جدید، مورد توجه قرار گیرد: «امروز مردم سالاری دینی در نظام جمهوری اسلامی ایران،حرف نو و جدیدی است که توجه بسیاری از ملتها،شخصیتها و روشنفکران عالم را به سوی خود جلب کرده است».
41 ج)اصول«مردم سالاری دینی» «مردم سالاری دینی»به مثابه یک روش در اداره جامعه اسلامی،مبتنی بر اصولی است که به تفریق در فرمایشات مقام معظم رهبری آمدهاند: اصل اول)رضایت مردم حکومت اسلامی در بیان و عمل،چنان است که رضایت شهروندان را جلب مینماید و همین رضایتمندی پشتیبان حکومت در مقابله با مشکلات میباشد.
به همین خاطر است که رهبر انقلاب صراحتا در تبیین معنای واقعی مردم سالاری دینی و با تاکید به بعد ارزش محورانه آن اظهار میدارند: «نباید عدهای تصور کنند که افکار عمومی، یک منطقه آزاد است که بتوان به ایمان، عواطف،باورها و مقدسات مردم با تحلیلهای غلط،شایعهسازی و تهمت و دروغ،آسیب رساند»32 به عبارت دیگر،در اندیشه سیاسی اسلام، همه-اعم از حاکمان و مردم-موظف هستند تا به ارزشها و احکام الهی گردن نهند و چنان نیست که کسی و یا گروهی بتوانند پای خود را فراتر از حدود الهی گذارند.