چکیده:
آیا باورهای برآمده از تجربه های دینی موجه هستند؟ ویلیام آلستون می کوشد با تکیه بر هم ساختاری تجربه های دینی با تجربه های حسی نشان دهد که باورهای برآمده از تجربه های دینی هم درست به اندازه باورهای برآمده از تجربه های حسی موجه هستند. در این مقاله می کوشیم، با رویکردی متفاوت، از دیدگاه او در این خصوص دفاع کنیم. در این خصوص، ابتدا نظام توجیه معرفتی مبناگرایانه مبتنی بر قابل اعتماد بودن «رویه های معرفتی» را معرفی می کنیم و سپس با برشمردن سه سطح مختلف برای هر رویه معرفتی، قابل اعتماد بودن هر رویه را به قابل اعتماد بودن این سه سطح فرو می کاهیم و در نهایت نشان می دهیم که رویه معرفتی مبتنی بر تجربه های دینی، درست به اندازه رویه معرفتی مبتنی بر تجربه های حسی قابل اعتماد است، تنها به این دلیل که هر یک از سطوح آن به اندازه سطح متناظر خود در رویـه معرفتی مبتنی بر ادراک حسی قابل اعتماد است.
خلاصه ماشینی:
"به طورخلاصه میتوان گفت: رویهء معرفتی ادراک حسی یک رویهء باورساز اجتماعی است که تجربهء حسی شخص S از X را به عنوان ورودی میگیرد و اولا برمبنای این تجربه،باور S به وجود X و برخی ویژگیهای آن را بهطور مستقیم و در نگاه نخستین توجیه میکند؛ثانیا ذخیرهای از عادات زبانی را در اختیار S میگذارد تا تجربهء خود را توصیف کند و ثالثا مجموعهای از مبطلات توجیهات فی بادی النظر را به او معرفی میکند.
یک رویهء باورساز اجتماعی است که تجربهء دینی شخص S ،که به گمان او تجربهای مستقیم و فاقد محتوای حسی از خداوند است را به عنوان ورودی میگیرد و اولا برمبنای این تجربه باور S به وجود خداوند و برخی ویژگیهای او را به طور مستقیم و درنگاه نخستین توجیه میکند؛ثانیا ذخیرهای از عادات زبانی را در اختیار S میگذارد تا تجربهء خود را توصیف کند؛و ثالثا مجموعهای از مبطلات توجیهات فی بادی النظر را به او معرفی میکند.
هردوی این رویهها داریا سه سطح هستند؛ یک تجربه،مثلا تجربهء S از X ،را به عنوان ورودی میگیرند و در سطح اول برمبنای این تجربه باور S به وجود X و برخی ویژگیهای آن را بهطور مستقیم و در نگاه نخستین توجیه میکنند؛در سطح دوم ذخیرهای از عادات زبانی را در اختیار S میگذارند تا تجربهء خود را توصیف کند؛و در سطح سوم مجموعهای از مبطلات توجیهات فی بادی النظر را به او معرفی میکنند."