خلاصه ماشینی:
"به عنوان مثال به مسئلهی ارتباط میان اقتصاد و سینما و در نظر داشتن تماشاگر اشاره کردند و بنابراین نگاه میخواستند که داستان را به امروز بکشانند و من هم در این زمینه مشکلی نداشتم چراکه دغدغهی من نیز آدمهای پس از جنگ بود،آدمهایی که هم میتوانند متعلق به 91 سال پیش باشند که تازه جنگ شروع شده بود و هم متعلق به امروز باشند که سالهاست از جنگ میگذرد و هر کدام ماجراهای خاص خودشان را دارند،خب،این قضیه در جهت همان چیزهایی بود که ذهن من هم با آنها درگیر بود و بازی میکرد و بر این اساس بود که در مجموعه داستان«من قاتل پسرتان هستم»این درگیری و بازیها در ذهن من نیز انجام شده بود.
نویسندهی فیلمنامهی«پاداش سکوت»هستهی مرکزی فیلمنامهاش را همان تحیر و تنش درونی قهرمان داستان شما با خود قرار داده ولی با منتقل کردن این قهرمان به فضای سالهای بعد از جنگ و از طریق پرداخت به برخوردهای وی با جامعه و همرزمان دوران جنگش و استحالههایی که در این همرزمان به خاطر شرایط اجتماعی این دوران در آنها پدید آمده به گسترش این هستهی داستانی پرداخته و فیلمی بلند با رویکردی آسیبشناسانه به جنگ و تغییرات ذهنی و اعتقادی آدمهای جنگ و بیان دغدغههای جنس دیگری از آدمهای جنگ ساخته است.
فکر نمیکنید که این نگاه امروزی فیلمنامهنویس به نگاه دیروزی شما تحمیل شده و از هستهی اصلی قصهی شما دور شده و به حواشی پرداخته شده است؟اینکه تنش درونی و عذاب وجدان قهرمان داستان شما تحت الشعاع پرداخت آسیبشناسانه به جنگ و شرایط و دغدغههای آدمهای جنگ در دوران پس از جنگ در فیلمنامهیی که فرهاد توحیدی نوشته قرار گرفته است؟ فکر میکنم باید کمی دور شویم و زمان بگذرد تا بتوانیم در این خصوص تحلیل بهتری داشته باشیم."