خلاصه ماشینی:
"یعنی شما در نظر بگیرید از روز سوم،چهارم جنگ وقتی دیدیم که اسرائیل اینطور آمده پای کار،ما گفتیم کار حزب الله تمام است.
بعد همه آماده بودیم که این جنگ،دیگر پایان کار حزب الله است و یقین پیدا کرده بودیم آن اسرائیلی که در روزهای چهارم و پنجم دیده بودیم،کار را تمام خواهد کرد.
بزرگترین طرح آمریکا در منطقه داشت شکست میخورد و بزرگترین پیروزی حزب الله داشت اتفاق میافتاد یا اصلا ما میتوانستیم از تجربیاتی که در آنجا وجود داشت،برای جنگ (به تصویر صفحه مراجعه شود) 1l مثل هزینه هتل و رفتوآمد و غیره؟ مثلا در سفر لبنان،گروه بسیج صدا و سیما امکاناتی مثل دوربین و غیره را در اختیار ما گذاشت و گفت بروید و وقتی برگشتیم برای نزدیک به 05 روز تصویربرداری و دو اکیپی که بودیم،کل بودجه را برای ششماه 53 میلیون تومان اعلام کردیم و جلسهای هم با عنوان برآورد برگزار و تصویب شد.
ولی خدا خیرتان بدهد، فیلمی که در بدترین شرایط،یعنی 33 روز،که در هر لحظه مرگ و زندگی جلوی چشمان سازندههای فیلم بوده یک سکه حق آن است؟حق مجید کلهر و وحید فرجی یک سکه بود؟بعد،فلان فیلمی که میتوان به راحتی از فقر بچههای فقیر در هر استانی تهیه کرد،اینطور باید مورد استقبال قرار بگیرد؟ما نمیتوانیم از این کارها انجام بدهیم تا جایزهء فیلم برتر را به ما بدهند آن هم به خاطر اینکه نشان بدهیم بچهای در این عصر تکنولوژی با پای پیاده و شکم گرسنه راه میرود؟از من که میروم به بوسنی،جنگ 33 روزه و غیره،آیا نباید هیچ حمایتی بشود؟ حالا اینبار اگر جنگی رخ بدهد،رفتار شما چگونه خواهد بود؟ سؤال سختی کردید."