خلاصه ماشینی:
"ماکس وبر،مانند مارکس،از نوع ویژه سازمان در رنگههای تولیدی جدید سخن میگوید و مینویسد:«پرولتاریا به عنوان طبقه، جز در داخل غرب در جای دیگر نمیتوانست وجود داشته باشد چرا که بنگاههای تولیدی سازماندهنده کار آزاد جز در غرب وجود نداشت»6و به این نتیجه میرسد که تضاد سوسیالیسم(اجتماعی شدن مالکیت وسایل تولید)و سرمایهداری چندان مهم نیست زیرا که به عقیده او پیشرفت فرایند عقلانیت در سازمان دیوانی،عنصر اساسی است که با تغییر نظام مالکیت باز هم باقی خواهد ماند.
«کلینگری مارکس و جزئینگری وبر درباره طبقهء اجتماعی» مارکس وجود طبقه را به نقش آن در نظام تولید مربوط میکند و یک بینش کلی و ناظر به تحولات تاریخی از طبقه اجتماعی ارائه میدهد به نظر وی مالکیت وسایل تولید توسط یک عده اقلیت بزرگترین تفکیک اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را موجب میشود و این یک امر حتمی تاریخی است و تا زمانیکه مالکیت خصوصی وجود دارد یک چنین قشربندی هم وجود خواهد داشت.
،به تفکیک طبقاتی در جامعه منجر میشود وی همچنین به اقتصاد به عنوان یک سیستم نگاه میکند،که یک مفهوم وسیع دارد و کل نظام اجتماعی را دربرمیگیرد ولی به نظر وبر اقتصاد فعالیتی خاص است که یک بعد از ابعاد زندگانی بشر را تشکیل میدهد،بدین معنا که فرد سعی میکند از حد اقل منابع به منظور کسب سود حد اکثر استفاده را ببرد،البته وبر هم تا حدی قبول داشت که یک فعالیت اقتصادی از اقدام سیاسی بطور کامل در واقعیت نمیتواند جدا باشد بلکه یک آمیختگی در آن وجود دارد ولی از نقطهنظر تحلیلی او فعالیت اقتصادی را از فعالیت سیاسی و..."