چکیده:
سخن در باب شاعری است که با شعر خویش در برابر اشغالگر سرزمین خویش ایستاد و در کنار رهنبران انتفاضهء سنگ،انتفاضهء شعر را رهبری کرد و مسئولیت ملی خویش را در قبال سرزمین مادری به انجام رساند. اما فارغ از تمامی اینها،محمود درویش از منظر سبکشناسانه،شاعری نوگراست.این را میتوان در جزءجزء مجموعههای شعریاش لمس و احساس کرد.با این حال،بحث بر سر اینکه آیا محمود درویش وارد گسترهء شعر سپید شد و آیا از این گونه شعری برای بیان مقصود خود بهره جست یا خیر،محور مجادلات و مناقشههای بسیاری از ناقدان ادبی بوده است. نگارندهء مقال حاضر میکوشد با استناد به نکاتی که آنها را ذکر کرده است، رویآوری درویش به این قالب شعری را اثبات کند و نشان دهد این شاعر ارجمند و گرانمایهء فلسطینی،بهسان بسیاری از شاعران،نظیر بودلر و شاملو،به اوج و کمال شعری خویش رسیده و قیدهای وزن و قافیه را در هم شکسته و برای بیان مقصود و پیام خویش،به شعر سپید دست یازیده است.مترجم،نزدیک شدن به دومین سالگرد درگذشت این شاعر ارجمند (اوت 9002)را بهانه قرار داد تا مقال حاضر را از آخرین شماره فصلنامه الکرمل،که خود درویش سردبیر آن بود،ترجمه کند.امید که بتواند نقشی در معرفی و شناخت بیشتر این شاعر داشته باشد و به روند کند و چهبسا متوقفشده تعاطی فرهنگی میان زبان فارسی و عربی،تحرکی بخشیده باشد.
خلاصه ماشینی:
با این حال،بحث بر سر اینکه آیا محمود درویش وارد گسترهء شعر سپید شد و آیا از این گونه شعری برای بیان مقصود خود بهره جست یا خیر،محور مجادلات و مناقشههای بسیاری از ناقدان ادبی بوده است.
نگارندهء مقال حاضر میکوشد با استناد به نکاتی که آنها را ذکر کرده است، رویآوری درویش به این قالب شعری را اثبات کند و نشان دهد این شاعر ارجمند و گرانمایهء فلسطینی،بهسان بسیاری از شاعران،نظیر بودلر و شاملو،به اوج و کمال شعری خویش رسیده و قیدهای وزن و قافیه را در هم شکسته و برای بیان مقصود و پیام خویش،به شعر سپید دست یازیده است.
4 میتوان گفت درویش از رهگذر این نقلقول،از موضع خود دربارهء شعر سپید و سرایندگان آن کوتاه نیامد؛بلکه به نظر میرسد او میکوشید تا کمکم زمینه را برای ورودی محتمل به گستردهء شعر سپید فراهم سازد؛بهطوری که خوانندگان و ناقدان آثارش،که او را«پاسدار وزن» مینامیدند،غافلگیر نشوند.
اشارههای درویش به نزدیک شدنش به مرزهای شعر سپید،به این اقتباس منحصر نیست؛بلک در یکی از قصاید این مجموعهء شعری«موزون»،نکتهء یادشده را نیز میتوان احساس کرد: «ای زبان!روزگار دید را با نامهای بیگانه نامگذاری کن، بیگانهء دور را میزبان باش و نثر سادهء زندگی را تا شعرم پختگی گیرد و کمال پذیرد»3 این،بخشی از قصیدهء«یک روز سهشنبه در هوایی صاف»4است که در آغاز بخش دوم این مجموعهء شعری آمده است.
5 بیهیچ تردیدی میتوان گفت شعر سپید عربی،خود برآیند تعاطی با اشعار بیگانه است و مادام که در نهایت به شعری عربی منجر میشود که مایه و بلاغت خود را از نثر میستاند،هیچ ایرادی بر این نکته وارد نیست.