خلاصه ماشینی:
"یک نگاه کلی به موضوع و مخصوصا توجه به طراحی ذهنی«نیل گیمن»نشان میدهد که از همان آغاز با موضوع متفاوت و نامتعارفی روبهرو هستیم که بدیع به نظر میرسد و نویسنده بر آن است که از محیط و مضمون مرگ،زندگی بیافریند و البته حین به تصویر کشیدن این چارت و طرح ذهنی روح والدین کودک را هم که مدتی قبل در خانه به دست قاتل خبیث کشته شدهاند،در گورستان احضار میکند تا از ارواح قدیمی برای نجات کودکشان استمداد بطلبند.
اما پرسشی هم در این میان وجود دارد: اگر قرار است چنین ارواحی بچه را نجات دهند و از او مواظبت بکنند پس چرا این وظیفه به ارواح والدین کودک که آنها هم جزو مردگان محسوب میشوند،واگذار نشده است؟جوابی که«نیل گیمن»به این پرسش میدهد چندان قابل قبول نیست و به نظر«مصلحتی»میآید تا بلکه بعدا بتواند کاراکترهای دیگر را وارد ماجرا کند و داستانپردازیش را گسترش دهد: (به تصویر صفحه مراجعه شود)«روح گفت:«از پسرم حمایت کنید!»و خانم«اوونز»با خود گفت او یک زن است.
تلاش نویسنده برای در تعلیق نگه داشتن مضامین و مفاهیم و حتی موجودات رمان آسیب نسبی به این اثر وارد کرده است؛او تا حد یک قصهی چند صفحهای به روایت ماجرای موجودات عجیب و غریب،از جمله ارواح زیرزمینی در گورستان و حتی گفتوگوی کاراکترهای زنده رمان با آنها میپردازد و بعد از آنکه ماجرا تمام میشود موضوع را به یک احساس شخصی و تصویری خیالی و بینابینی نسبت میدهد؛بعد از سپری شدن قصهی زیرزمینی گورستان«اسکارلت»موجوداتی را که بارها قبلا بر واقعی بودنشان و حتی دیدنشان اصرار داشته«مترسکهای خیالی»معرفی میکند(ص 95)."