خلاصه ماشینی:
"دکتر محمد علی مرادی: پرسشی که مطرح است این(به تصویر صفحه مراجعه شود) است که چرا جامعهشناسی در ایران و در حوزه اسلامی شکل نمیگیرد؟ افرادی مانند محسن مهدی هستند که بلافاصله با استناد به مفهوم جامعه،استنباط میکنند که فارابی و ابن خلدون هم جامعهشناس بودهاند،اما در این کتاب،آقای طباطبایی میگوید مفهوم society در معنای فعلی،نزد علمای یونانی و در سنت اسلامی مسألهای نبوده که موضوع فلسفه قرار گیرد و در واقع،این مفهوم کاملا جدید و متکی بر درک تکوینی و سوبژکتیو است.
این در حالی است که نوع نگاه آقای طباطبایی،در جاهای مختلفی که من دیدهام، بیشتر با پروبلماتیک امتناع همراه است و گاهی به نظر میرسد که طبق نظر ایشان،اصلا در ایران هیچ اندیشهای نبوده و شکل نگرفته و اگر ما بخواهیم در مورد این جامعه حرف بزنیم،دائما باید از این بپرسیم که چرا نبودأو چرا ممتنع و غیرممکن بود؟ این بحث تا حدی در مورد ایران قابل فهم است؛به دلیل آنکه مثلا نمونههای زیادی از بحث زوال اندیشه سیاسی و اجتماعی در این کشور مطرح بوده است؛اما در مورد ابن خلدون،بسیاری او را به عنوان بنیانگذار جامعهشناسی میشناسند؛چرا که او فردی است که نظام معرفتی جدیدی را تحت عنوان«علم عمران»پایهگذاری کرد.
پس بهطور خلاصه،بحثم را اینطور مطرح میکنم که ایا امکان طرح سوال به این شیوه وجود ندارد که چگونه ممکن شد ابن خلدون در چارچوب جامعه خودش و با محدودیتهایی که داشت بتواند از افق سنت فراتر رفته و دانشی جدید را هرچند با نقایصی،بنیان نهد؟و مسأله دوم اینکه آیا دعوای ابن خلدون و طباطبایی تا حدی دعوایروش فلسفی و روش تاریخی نیست که در جاهای دیگر نیز وجود دارد؟ مرادی: من فکر میکنم بدفهمی این بحث به این دلیل است که آقای طباطبایی رشته فلسفه نخوانده است."