خلاصه ماشینی:
"او که نمایندگی زرتشتیان را در مجلس بر عهده داشت و بر طبق اسناد از نزدیکان و محارم اردشیر به شمار میرفت و بالاتر اینکه برکشیده او بود و خود هم مورد سوءظن زرتشتیان ایران،استدعا داشت که تلگراف به بمبئی به نام او نباشد،بلکه اگر ارسال تلگراف را ضروری تشخیص میدهند بهتر است که به عنوان انجمن زرتشتیان تهران مخابره شود تا اینگونه استنباط نشود که او نیز با مأموریت مجدد اردشیر در ایران مخالف است؛اما نکته مهمتر در ادامه نامه نهفته بود.
شاید دو دلیل بتوان برای این اظهارنظر مونتاگ در نظر گرفت:نخست اینکه سالی که کتاب او منتشر شد،حسین فردوست هنوز آزادانه در تهران میزیست و در مورد او شایعات بسیاری در داخل و خارج کشور شنیده میشد و میدانیم فردوست مهمترین مأمور عالیرتبه اطلاعاتی ایران و چشم و گوش شاه بود که درعینحال اطلاعات درجه اولی از شاپور در اختیار داشت.
اینکه شاه علیرغم دستورهای خود بار دیگر از شاپور در انجام خریدهای تسلیحاتی بهرهبرداری کرد شاید ریشه در این ماجرا داشته باشد که در اوایل دههء پنجاه شمسی همزمان از طرف شاپور و«لرد آیرونساید دوم»نامههایی خطاب به علم نوشته و از او خواسته شد که وصیتنامه اردشیر جی را که نشان میداد رضا خان را او کشف کرده و به«آیرونساید»برای انجام کودتا معرفی کرده است،به شاه ارائه کند و تحقیق نماید که آیا وی راضی است که این وصیتنامه چاپ شود یا خیر؟مطلب دیگر متعلق به«لرد آیرونساید دوم»فرزند«ژنرال آیرونساید»مشهور است که وی هم گوشههایی از خاطرات پدرش را تحت عنوان«شاهراه فرماندهی»در اختیار علم قرار داد."