چکیده:
اهمیت قرون وسطی به عنوان یکی از دورههای تکوین تفکر فلسفی غرب بر کسی پوشیده
نیست. بنابراین، نمیتوان بدون تأمل در زوایای اندیشة فلسفی قرون وسطی، نسبت به عمق
مبانی نظری فرهنگ مغرب زمین، دیدی روشن به دست آورد. بوئثیوس به عنوان حلقة رابط
میان فرهنگ یونانی و اندیشة لاتینی غرب، نقش بسزایی در فرایند تکوین فلسفة قرون
وسطی ایفا نموده است. در این مقاله شخصیت فکری، آثار و عملکرد وی به طور مختصر مورد
بحث و بررسی قرار گرفته است.
خلاصه ماشینی:
ممکن است بوئثیوس برطبق طرح خود، دیگر آثار ارسطو را نیز ترجمه کرده باشد، اما این امر یقینی نیست.
بدین ترتیب اهمیت تاریخی بوئثیوس را از چند جهت میتوان در نظر گرفت: 1- با ترجمه و تفسیر متون منطقی ارسطو، فرفوریوس و سیسرون، قرون وسطی را با منطق ارسطویی آشنا کرد و باعث مباحث بسیاری شد.
مسئلة کلیات و بوئثیوس: گفتیم که بوئثیوس آغازگر بحث کلیات در قرون وسطی است و برای اولین بار در شرح خود بر ایساغوجی فرفوریوس این مسئله را مطرح کرده است.
بوئثیوس دو راهحل برای این مسئله پیشنهاد میکند: 1- مانند ارسطو قایل است که کلیات, وجود خارجی مستقل ندارند بلکه در ضمن افراد و جزئیات هستند.
بوئثیوس در تفسیر خود بر ایساغوجی فرفوریوس «مسئلة کلیات» را طرح کرده و دو پاسخ متفاوت افلاطون و ارسطو را به آن متذکر میشود و از همینجا بحث جنجالبرانگیز کلیات در قرون وسطی آغاز میشود؛ به طوری که قرن یازدهم را میتوان اوج این نزاع و کشمکش قلمداد کرد.
این تأثیر بوئثیوس بود که فیلسوفان اولیة مدرسی (فیلسوفان اسکولاستیک) از روسیلین گرفته تا ویلیام اکامی همه به منطق توجه خاصی مبذول داشته و به قول ژیلسون به نوعی اصالت منطق تن داده بودند و لذا توجهشان بیشتر به صورت تفکر بود تا به ماده ومحتوای آن و به معنایی خصیصة اصلی تفکر مدرسی نیز همین بود.