چکیده:
در این مقاله نظریههایی طرح شده اند که از سوی فیلسوفان زبان در چند دهة اخیر
دربارة ” معنی“ و ”دلالت پیشنهاد“شدهاند. در هر مورد، پس از معرفی اجمالی یک
نظریه، به طرح ایرادهایی پرداخته شده است که بر آن نظریه وارد دانستهاند، تا از
این طریق، کارآیی هر یک از این نظریهها معلوم گردد و امتیاز هر کدام نسبت به بقیه
مشخص شود. ترتیب ارائة این نظریهها تاریخی است و کوشش شده است تا آنچه در نهایت
مطرح می شود، شکلی منسجم داشته، وجوه افتراق و اشتراک این دسته از آرای فیلسوفان
زبان را معلوم سازد.
خلاصه ماشینی:
من با شنیدن واژة ”ناصر الدین شاه“ قرار است چه واکنشی از خود نشان دهم؟ تنها پاسخ مقبول این است که آن را درک کنم، ولی درک یک اسم خاص چگونه صورت میپذیرد؟ آیا جز این است که ما برای درک چنین اسمی، به مصداق آن در جهان خارج باز میگردیم؟ به اعتقاد لایکان (ß 9 ص 94) تنها قاعدة کاربردیای که میتوان به هنگام شنیدن یک اسم خاص در نظر گرفت، بازگشت به نظریة ارجاعی است.
حال اگر محمول ”کاشف الکل بودن“ را با K و ” اهل ری بودن“ را با R نشان دهیم، برگردان این سه شرط به زبان صوری منطق محمولها [predicate logic] به صورت زیر درخواهد آمد: (الف) (ب) (ج) برگردان (الف) به این معنی است که ”به ازای دست کم یک x، x کاشف الکل است“.
قرار بود اگر وصف خاصی را جایگزینی وصف خاص هم مصداقش کنیم، ارزش صدق جمله تغییر نکند، ولی بـا انتخاب ”نویسندة کتاب قانون“ به جای ”نویسندة کتاب شفا“ ارزش صدق جملة ”کامبیز فکر میکند آرامگاه نویسندة کتاب قانون در همدان است“ از صدق به کذب مبدل میشود، زیرا کامبیز فکر نمیکند ”نویسندة کتاب قانون“ همان ”نویسندة کتاب شفا“ باشد.
به اعتقاد وی، عکسالعمل مخاطب به هنگام شنیدن چنین جملهای این است که مثلا بخندد و بگوید ”مرا دست انداختهای؟ “ برای درک ایراد دومی که استراوسن به نظریة راسل وارد میداند، به نمونة (45) توجه کنید: (45) اتاق پر از اثاثیة به درد نخور است.
London: Cambridge University Press.