چکیده:
تأویل، شیوهای کهن در تفسیر متون مقدساست که سابقه آن به حماسه "ایلیاد و ادیسه" بر می گردد. در میان مسلمانان، این
روش، نخست در تأویل حروف مقطعه رخ نمود و آن گاه فرقههای گوناگون مانند معتزله، باطنیه، اخوان الصفا، فلاسفه، حروفیه، عرفا
و ... به تأویل «قرآن» و حدیث دست زدند. در عرفان، عروج از لفظ به معنا و سیر صعودی از عبارت به اشارت تأویل نام دارد که مبنای
آن انسان است که با تحول و ارتقای وجودی به ادراک حقایق در هر مرتبه نائل میشود. مولانا در «مثنوی شریف» - که تفسیری
عارفانه به شمار میرود - فراوان دست به تأویل میزند؛ روش او جمع بین ظاهر و باطن است. او الفاظ را به معنای حقیقی خود
میگیرد که البته این جز با شهود باطنی و رؤیت درونی به دست نمیآید. او این معنا را با تمثیلهای متعدد و متنوع و دلانگیز به
تصویر میکشد.
خلاصه ماشینی:
"مولانا در مواضع گوناگون در مثنوی، مقالات شمس و فیه مافیه از معانی - که آن را نامی نیست - به باران و بحر تعبیر میکند (عالم معانی یا وحدت = Logos) که چون از عالم جان به سوی جهان روان میشود، ناگزیر به ناودان ذهن و زبان فرو میریزند و سپس فسرده، نقش و عبارت میشوند (عالم کثرت و طبیعت) او (دفتر پنجم، 506) میفرماید: آسمان شو ابر شو باران ببار ناودان بارش کند نبود بکار آب باران باغ صد رنگ آورد ناودان همسایه در جنگ آورد به مقوله جبر - در توجیه کار خود - چنگ میزند: گفت از باغ خدا بنده خدا گر خورد خرما که حق کردش عطا...
مولوی در این مورد (دفتر سوم، 301) میگوید: باغ گفتم نعمت بی کیف را کاصل نعمتهاست بی شک باغها ورنه لا عین رأت چه جای باغ گفت نور غیب را یزدان چراغ (2) در حقیقت تأویل درست نزد مولانا دعوت به دریافت اسرار امور است که با تجربه عرفانی، شهود باطنی و رؤیت درونی و قرار دادن الفاظ بر معانی حقیقی پدیدار میگردد وگرنه مواجهه با الفاظ مشترک و انجماد بر معنای ظاهری و تمثیلی آن رهزن انسان است."